شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

پارس ِ شبانه


میگه عصبانیم نکن. اگه عصبانی بشم، سگ میشم و پاچه می گیرم،

مجبورم کادوی تولد براش یه قلاده بگیرم!



نظرات 8 + ارسال نظر
آویشن سه‌شنبه 18 بهمن 1390 ساعت 12:37 http://dittany.blogsky.com

حتما بگیر واسش.اگه جنس خوب خواستی آشنا دارم
راستی،مرسی که سر زدی،بازم از این کارا بکن.اگه پایه هستی تبادل لینکم میکنم

آره حتمن باید بگیرم، یه چیز خوب پیدا می کنم، مزاحم شما نمیشم.
خواهش می کنم...

شب شراب شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 22:00 http://www.shila1120.blogfa.com

نظر من مساعده../

من آیکونای بلاگ اسکای رو دوست ندارم..

"آیکون نیشخند بلاگفا" ((:

پارادوکست منو کشته خُب... نیشخند با نظر ِ مساعد همخونی نداره ها! ولی خب همینشم نعمت ِ.
راستی، شراب مکمل ِ خوبی می تونه باشه برای شوخی های شبانه

شب شراب شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 17:35 http://www.shila1120.blogfa.com

این الان یه شوخی شبانه بود دیگه..؟/

تا نظر ِ شما چی باشه؟!

tecton جمعه 14 بهمن 1390 ساعت 11:12

اون عصبانیه، نباید عصبانی ترش کرد که!

نبایدی تو کار نیس...

ایگونا جمعه 14 بهمن 1390 ساعت 09:56 http://enga.blogfa.com


چراغ سبز است رد شو تو سرما خورده ای سرفه کن داد بزن خودتو بدزد بزار جیب عقبت بعدش بگو نیستم ...
کی به کیه خدا که مرده کسی هم نمیدونه که تو تو ی کدوم جیبتی من تو کدوم دستمم میتونی بگی من تو رو دزدیدم و تو توی دست منی منم تو جیب توام اون موقع همه گیج میشن دست چپ من پو چ در میاد و جیب راست تو بو میده دست راست من خون داره وجیب چپ تو مرده...

مشکل این جاست که من هر وقت می رسم چراغ قرمزه، آسم دارم، سرفه که می کنم خون از گلوم میاد....
کی به کیه شیطون رفته تو جلدِ همه، کسی نمی خواد بفهمه که من تورو می خوام، فال می گیرن برام، از این کیسه اسم من در میاد، از اون یکی اسم... تو نیست... کجایی پس؟ کیسه رو زیرو رو می کنم، اسم تورو توش نذاشتن، من گل یا پوچ بلد نیستم... تورو می خوام... بازیم نده....

راسکلنیکف پنج‌شنبه 13 بهمن 1390 ساعت 16:32 http://soir.blogfa.com

جواب کوبنده ای بود...
همان خودمان میمانیم.
من همیشه از تعلق داشتن گریزانم به اینکه به جایی پابند باشم میترسم یه جوری آزادیمو سلب میکنه.از مرداب بودن میترسم ولی گاهی ثبات خوبه حتی تعلق داشتن هم خوبه....

قصدم جواب نبود، چه برسد به کوبنده بودنش... العیاذ بالله
خودتان را خودمانی میدانیم!
سیال بودن و اگر جمع را مدنظر داشته باشیم، تحرک اجتماعی خیلی به سود است و به نوعی میتوانیم بگوییم که باید در سیال بودن ثبات داشته باشیم. بنابر همان اصل نسبی بودن!
شاید بحث تعلق داشتن متفاوت تر باشه، چون ما خواهی نخواهی به یک سری چیزها و کس ها متعلقیم! به شهر، کشور، زبان، فرهنگ، خانواده... این تعلقات هم نسبی است، یعنی ممکن است در یک فرهنگ به این ها به دیده ی تعلقات نگریسته نشود، بلکه فقط یک زنجیر ِ وصل ِ به پا انگاشته شود.

ناستاسیا(راسکلنیکف) پنج‌شنبه 13 بهمن 1390 ساعت 11:55 http://soir.blogfa.com

من یه نظر گذاشتم نمیدونم رسید یا نه...

این کادو به نفع شماست یا اون؟
من که میگم به نفعه خودتونه ... کادوی منفعتی..
من قراره اسممو عوض کنم...

رسید لیدی!
به نفع همَس، چون نه دیگه اون خودشو تو دردسر میندازه، نه من پاچم گرفته میشه، نه دیگران تبعاتشو می بینند!
اسامی فقط یک قراردادن، مثه خیلی قراردادای دیگه ی اجتماعی... هرکه باشید با هر اسمی، ذات هم نوع بودنتان را می ستایم.

حمید احمدی چهارشنبه 12 بهمن 1390 ساعت 23:50 http://hamidahmadi.blogsky.com

به به مینیمال نویس پیدا کردیم
وقتی کادوشو باز کرد اونوقت چی کار میکنی

به به به جمال ِ شما
میندازم گردنش...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد