هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم
درباره من
( ویرایش جدید، لطفا مطالعه بفرمایید )
من با شمایی که این جا را می خوانید متفاوتم. این تفاوت، از دیدگاه ِ من و شما نسبت به تمام امور ِ نشات گرفته است و سطح این تفاوت می تواند از کم تا زیاد متغیر باشد. شما مرا آن گونه که هستم بخوانید و سعی در قضاوت کردنم نداشته باشید و اگر نوشته هایم برایتان خوشایند و یا ناخوشایند بود در جریانم بگذارید و نقدم بکنید. نقد و نقادی را استوانه ی تمدن سازی نام نهاده اند، پس من از هر انتقادی استقبال می کنم. این کار می تواند یک تمرین ِ خوب باشد برای من و شما تا همدیگر را با تمام تفاوت ها بپذیریم و بتوانیم از طریق گفتگو از اصطکاک در روابطمان بکاهیم.
ادامه...
چراغ سبز است رد شو تو سرما خورده ای سرفه کن داد بزن خودتو بدزد بزار جیب عقبت بعدش بگو نیستم ... کی به کیه خدا که مرده کسی هم نمیدونه که تو تو ی کدوم جیبتی من تو کدوم دستمم میتونی بگی من تو رو دزدیدم و تو توی دست منی منم تو جیب توام اون موقع همه گیج میشن دست چپ من پو چ در میاد و جیب راست تو بو میده دست راست من خون داره وجیب چپ تو مرده...
مشکل این جاست که من هر وقت می رسم چراغ قرمزه، آسم دارم، سرفه که می کنم خون از گلوم میاد.... کی به کیه شیطون رفته تو جلدِ همه، کسی نمی خواد بفهمه که من تورو می خوام، فال می گیرن برام، از این کیسه اسم من در میاد، از اون یکی اسم... تو نیست... کجایی پس؟ کیسه رو زیرو رو می کنم، اسم تورو توش نذاشتن، من گل یا پوچ بلد نیستم... تورو می خوام... بازیم نده....
جواب کوبنده ای بود... همان خودمان میمانیم. من همیشه از تعلق داشتن گریزانم به اینکه به جایی پابند باشم میترسم یه جوری آزادیمو سلب میکنه.از مرداب بودن میترسم ولی گاهی ثبات خوبه حتی تعلق داشتن هم خوبه....
قصدم جواب نبود، چه برسد به کوبنده بودنش... العیاذ بالله خودتان را خودمانی میدانیم! سیال بودن و اگر جمع را مدنظر داشته باشیم، تحرک اجتماعی خیلی به سود است و به نوعی میتوانیم بگوییم که باید در سیال بودن ثبات داشته باشیم. بنابر همان اصل نسبی بودن! شاید بحث تعلق داشتن متفاوت تر باشه، چون ما خواهی نخواهی به یک سری چیزها و کس ها متعلقیم! به شهر، کشور، زبان، فرهنگ، خانواده... این تعلقات هم نسبی است، یعنی ممکن است در یک فرهنگ به این ها به دیده ی تعلقات نگریسته نشود، بلکه فقط یک زنجیر ِ وصل ِ به پا انگاشته شود.
این کادو به نفع شماست یا اون؟ من که میگم به نفعه خودتونه ... کادوی منفعتی.. من قراره اسممو عوض کنم...
رسید لیدی! به نفع همَس، چون نه دیگه اون خودشو تو دردسر میندازه، نه من پاچم گرفته میشه، نه دیگران تبعاتشو می بینند! اسامی فقط یک قراردادن، مثه خیلی قراردادای دیگه ی اجتماعی... هرکه باشید با هر اسمی، ذات هم نوع بودنتان را می ستایم.
حتما بگیر واسش.اگه جنس خوب خواستی آشنا دارم![](http://www.blogsky.com/images/smileys/016.gif)
راستی،مرسی که سر زدی،بازم از این کارا بکن.اگه پایه هستی تبادل لینکم میکنم
آره حتمن باید بگیرم، یه چیز خوب پیدا می کنم، مزاحم شما نمیشم.
خواهش می کنم...
نظر من مساعده../![](http://www.blogsky.com/images/smileys/030.gif)
من آیکونای بلاگ اسکای رو دوست ندارم..
"آیکون نیشخند بلاگفا" ((:
پارادوکست منو کشته خُب... نیشخند با نظر ِ مساعد همخونی نداره ها! ولی خب همینشم نعمت ِ.
راستی، شراب مکمل ِ خوبی می تونه باشه برای شوخی های شبانه
این الان یه شوخی شبانه بود دیگه..؟/
تا نظر ِ شما چی باشه؟!
اون عصبانیه، نباید عصبانی ترش کرد که!
نبایدی تو کار نیس...
چراغ سبز است رد شو تو سرما خورده ای سرفه کن داد بزن خودتو بدزد بزار جیب عقبت بعدش بگو نیستم ...
کی به کیه خدا که مرده کسی هم نمیدونه که تو تو ی کدوم جیبتی من تو کدوم دستمم میتونی بگی من تو رو دزدیدم و تو توی دست منی منم تو جیب توام اون موقع همه گیج میشن دست چپ من پو چ در میاد و جیب راست تو بو میده دست راست من خون داره وجیب چپ تو مرده...
مشکل این جاست که من هر وقت می رسم چراغ قرمزه، آسم دارم، سرفه که می کنم خون از گلوم میاد....
کی به کیه شیطون رفته تو جلدِ همه، کسی نمی خواد بفهمه که من تورو می خوام، فال می گیرن برام، از این کیسه اسم من در میاد، از اون یکی اسم... تو نیست... کجایی پس؟ کیسه رو زیرو رو می کنم، اسم تورو توش نذاشتن، من گل یا پوچ بلد نیستم... تورو می خوام... بازیم نده....
جواب کوبنده ای بود...![](http://www.blogsky.com/images/smileys/003.gif)
همان خودمان میمانیم.
من همیشه از تعلق داشتن گریزانم به اینکه به جایی پابند باشم میترسم یه جوری آزادیمو سلب میکنه.از مرداب بودن میترسم ولی گاهی ثبات خوبه حتی تعلق داشتن هم خوبه....
قصدم جواب نبود، چه برسد به کوبنده بودنش... العیاذ بالله![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
خودتان را خودمانی میدانیم!
سیال بودن و اگر جمع را مدنظر داشته باشیم، تحرک اجتماعی خیلی به سود است و به نوعی میتوانیم بگوییم که باید در سیال بودن ثبات داشته باشیم. بنابر همان اصل نسبی بودن!
شاید بحث تعلق داشتن متفاوت تر باشه، چون ما خواهی نخواهی به یک سری چیزها و کس ها متعلقیم! به شهر، کشور، زبان، فرهنگ، خانواده... این تعلقات هم نسبی است، یعنی ممکن است در یک فرهنگ به این ها به دیده ی تعلقات نگریسته نشود، بلکه فقط یک زنجیر ِ وصل ِ به پا انگاشته شود.
من یه نظر گذاشتم نمیدونم رسید یا نه...
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/007.gif)
این کادو به نفع شماست یا اون؟
من که میگم به نفعه خودتونه ... کادوی منفعتی..
من قراره اسممو عوض کنم...
رسید لیدی!
به نفع همَس، چون نه دیگه اون خودشو تو دردسر میندازه، نه من پاچم گرفته میشه، نه دیگران تبعاتشو می بینند!
اسامی فقط یک قراردادن، مثه خیلی قراردادای دیگه ی اجتماعی... هرکه باشید با هر اسمی، ذات هم نوع بودنتان را می ستایم.
به به مینیمال نویس پیدا کردیم![](http://www.blogsky.com/images/smileys/023.gif)
وقتی کادوشو باز کرد اونوقت چی کار میکنی
به به به جمال ِ شما![](http://www.blogsky.com/images/smileys/023.gif)
میندازم گردنش...