شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

ریدمان ِ خودم

گیرم کسی نیاد اینجا و بخونه که من دارم چی بلغور میکنم، یا اگرم میاد اینقد نرم و آهسته میاد که آب از آبم تکون نمی خوره ولی من که می تونم حرف خودمو بزنم.

امروز داغونم، مثه دیروز. دیشب نخوابیدم، عصر یه چند ساعت خوابیدم اما الآن سرم داره میترکه، یه مسکن هم خوردم اما درد من با اینا خوب نمیشه. فک کنم پریود ِ مغزی شدم.

از وقتی که یادم میاد اینجوری بودم، میگین چطوری؟! گشاد، ک*خُل، خودمو به بی خیالی میزنم انگار که قرار نیس فرصت موعود برسه! همه چیو میزارم واسه اون آخرایی که دیگه فشار ِ روم دوبل میشه، مثه همین الآن.

می خوام به زمین و زمان فحش بدم اما کسی مقصر نیس، مشکل از خودمه.


پ.ن: الآن فقط دوس دارم بشینم فیلم  ببینم ولی نمی تونم.

نظرات 4 + ارسال نظر
tecton چهارشنبه 12 بهمن 1390 ساعت 12:52

حالا کی خواست تحسینتون کنه؟
:))

حُسن رویت...

tecton سه‌شنبه 11 بهمن 1390 ساعت 22:23 http://S-parlos.blogsky.com

اما من قراره اینجا رو بخونم!

یه جایی از یه نویسنده(فک کنم جرج اوول بود) خوندم که می نویسم که مردم بخوننم و تحسینم بکنن! من تحسین نمی خوام اما خونده شدنمو دوس دارم!

hiva دوشنبه 10 بهمن 1390 ساعت 16:02 http://anaronar.persianblog.ir/

گارسیا دوشنبه 10 بهمن 1390 ساعت 01:53 http://draft77.com

اره گودر رو بستن.همه اواره شدن

بذا ببندن! باز باشه که چی؟! اصن چه معنی میده که آدما با هم ارتباط داشته باشن؟! همه قفلا بستس، اینم رو اونای دیگه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد