یارو استاد ِ دانشگاه تو فقه و الهیاتِ، سر ِ سفره شام خواهرمو صدا میزنه که چرا ارشد امتحان ندادی و از این حرفا(خواهرم لیسانس روانشناسی داره و معلم پایه ابتداییه!)، خواهرم جواب میده که دیگه نشد و گفتم بچه هام حداقل یه خورده بزرگ تر بشن(دو تا خواهر زاده دارم، یکیشون 5 ساله و اون یکی 1.5 ساله)... خواهرم که میره استاده افاضات می فرمایند و از مشاهیر و بزرگان روانشناسی برای ما توضیح می دهند و لابلای کلام چون دُرّشان از روانشناس بزرگ اسپیوزا می گن!!!
بابا درسته شما استاد و ما علاف، شما دکتر و ما شُتر، شما فلان و ما بهمان، ولی دیگه خفه مون نکن با این خطابه های غّراتون تورو به خدا... آخه تو این دنیای درن دشت کی اسپینوزا رو با علم روانشناسی میشناسه که شما شناختین و دارین مارو هم می شناسونید؟!
درسته اون بالا بالا ها هستید ولی دیگه به هر قیمتی که نباید مجلس رو در دست گرفت و اسب فضاحت رو تو میدان بلاهت راند!