هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم
درباره من
( ویرایش جدید، لطفا مطالعه بفرمایید )
من با شمایی که این جا را می خوانید متفاوتم. این تفاوت، از دیدگاه ِ من و شما نسبت به تمام امور ِ نشات گرفته است و سطح این تفاوت می تواند از کم تا زیاد متغیر باشد. شما مرا آن گونه که هستم بخوانید و سعی در قضاوت کردنم نداشته باشید و اگر نوشته هایم برایتان خوشایند و یا ناخوشایند بود در جریانم بگذارید و نقدم بکنید. نقد و نقادی را استوانه ی تمدن سازی نام نهاده اند، پس من از هر انتقادی استقبال می کنم. این کار می تواند یک تمرین ِ خوب باشد برای من و شما تا همدیگر را با تمام تفاوت ها بپذیریم و بتوانیم از طریق گفتگو از اصطکاک در روابطمان بکاهیم.
ادامه...
اون بی نام ونشون من بودم....زندگیه دیگه چه میشه کرد...راهی برای اعتراض بازه؟ یا نه میشه از زندگی مرخصی گرفت؟مجبوریم ...اگه حتی حس کنیم وارد بازی نشدیم داریم بازی داده میشیم...
بسیار دوری باید تا پخته شود خامی... من الان دنبال یه چیزی توی زندگیم هستم که خودمو محک بزنم یه جور شرایط سخت گرچه الان هم شرایطم کمی آزمایشیه ولی خوب توی تنهایی ازمایش شدن بهتر میچسبه... درکل این نیز بگذرد....
و لابد چون این نیز بگذرد غمی نیس؟! دیگه بیخیال الآن که ماتحتمون داره جر می خوره.
6 ساله به دلم مونده یه روز درست بخوابم...روزی 4 ساعت خواب و مابقی هم یا فعالیت فیزیکی یا فعالیت فکری...
جانا سخن از زبان ما می گویی...
اون بی نام ونشون من بودم....زندگیه دیگه چه میشه کرد...راهی برای اعتراض بازه؟ یا نه میشه از زندگی مرخصی گرفت؟مجبوریم ...اگه حتی حس کنیم وارد بازی نشدیم داریم بازی داده میشیم...
دترمینیسم باز که دارد بیداد می کند!
بسیار دوری باید تا پخته شود خامی... من الان دنبال یه چیزی توی زندگیم هستم که خودمو محک بزنم یه جور شرایط سخت گرچه الان هم شرایطم کمی آزمایشیه ولی خوب توی تنهایی ازمایش شدن بهتر میچسبه...
درکل این نیز بگذرد....
و لابد چون این نیز بگذرد غمی نیس؟! دیگه بیخیال الآن که ماتحتمون داره جر می خوره.
دعا میکنم ازین سخت تر نشه.....
فک نکنم نشه! میشه...
چه زندگی سختی واقعا...
و همچنان ادامه دارد...