شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

سکوت برای چه؟


در آموزه های ما آمده که وقتی عصبانیت بر ما غلبه می کند، سکوت اختیار کنیم!

به نظرم خدا همیشه عصبانی است.



نظرات 11 + ارسال نظر
آسیه شنبه 14 بهمن 1391 ساعت 03:04 http://neveshtehayea30.blogfa.com

من کاری به آموزه ندارم...خصلتم اینه وقتی به حدی از عصبانیت رسیدم که به انفجار ممکنه ختم بشه سکوت میکنم...تنها دلیلمم اینه که تو اون لحظه حرفی نزنم یا عملی انجام ندم که بعد پشیمون بشم...
البته عصبانیت برای معنی نداره...خیلی که عصبانی بشم سالی 2 بار باشه...

واقعن سکوت خوبه.

مهندس هویج شنبه 28 مرداد 1391 ساعت 02:42

این دیگه آخرش بود...
چه تفکرات عمیقی پشت شوخی هات نشسته دوست پسر "ماریا شاراپووا" !!
راستی احوال دوست دخترت چطوره؟

ای باباُ من برای صدمین بار میگه که یکی مثی شاراژووا و نه خودش :)
تازه این اولشه...

نفس جمعه 19 خرداد 1391 ساعت 03:01

به قول رفیقتان دِ نشد دِ!
تجلی گاه همین خداوند منِ موجود دوپای اشرف مخلوقاتم. خداوند در حدیث قدسی فرمود: دوست دارم نعمتهام رو در وجود مخلوقاتم ببینم.
وما که ذاتمان به خاطر همان نفخت فیه من روحی پاک است مزرع رشد و تجلی یافتن صفات خداوند هستیم. چرا رشحه ای از صفات حضرت حق در من بنده نمایان نشود وقتی از خطای کسی گذشتم یعنی من هم رحمانیت و غفاریت کردم در حق کسی.
فلسفه خلقت این نبود که بیافریند مارا تا خدایی کند و خدایی کند و بامن ِ نوعی فرق داشته باشد.

می فرماید خداوند در حدیث قدسی فرمود: دوست دارم نعمتهام رو در وجود مخلوقاتم ببینم... و باز هم فرمودید که فلسفه خلقت این نبود که بیافریند مارا تا خدایی کند و خدایی کند و بامن ِ نوعی فرق داشته باشد. در این دو جمله ی شما من پارادوکس می بینم، چرا؟! چونکه جمله ی اولتان که حدیث قدسی نیز هست ناظر ِ بر دوست داشتن ِ بزرگی (خدا) هست که می خواسته قدرت خود را ببیند و لذت ببرد و اما جمله دومی که به احتمال زیاد همسوتر با اندیشه ی شماست نشان دهنده ی حکمتی نهانی است از آفرینش، هرچند تا جایی که بنده آگاهم در قرآن آمده است که جز برای عبادت شمارا خلق نکرده ایم .

پرستو چهارشنبه 17 خرداد 1391 ساعت 12:17 http://closedbook.blogfa.com/

به قول دکتر شریعتی:
سکوت عجب فریاد رسایی ست...

اگه توجه کرده باشید بعضی سکوتاس که از یه فریاد رساتر ِ نه دائم السکوت!

نفس سه‌شنبه 16 خرداد 1391 ساعت 00:37

چشم هاراباید بیشتر شست!!
نگاهی به دور برتان بیاندازید ..
هم مهربانی اش صدا دارد
هم خشمش..
صدای زلال جویبارها ..
ویا رعد برق ..
من سکوت خدا را در مقابل تمام کارهایم می بینم.او در سکوت تماشایم می کند:
آیا به اشتباهم پی خواهم برد؟ایا آن را جبران خواهم کرد؟آیا او را خواهم دید؟
سکوت خدا و فریاد ما...
حکایت عجیبیست رفتار ما
خداوند می بیند و می پوشاند
مردم نمی بینند و فریاد می زنند . .
این طور نیست؟

در مورد ِ قسمتهای آخر کامنت تون، به نظرم قیاس مع الفارغ بود اینی که شما فرمودین، خُب بایدم خدایی که خدایی می کند با من ِ نوعی فرق داشته باشد و الخ...
ممنون از حضورتون.

شهرآشوب دوشنبه 15 خرداد 1391 ساعت 21:01

هوممم!
راستشو بخوای یه متن نوشته بودم توش عتش(عطش) داشت
کلی ذل زدم بهش ،تو کتم نمیرفت اون تیکه عتشش!
نگو ایراد از املاش بوده!هه
دستت درس
هر چند عتشم داریم اما ی معنی دیگه میده!

یه چیم بگم
هر چی می گذره تفاوت آدما واسم کمتر میشه
دقت کن..
همه به طرز فجیعی عین همن!
یا دارن عین هم میشن...

فاطیما دوشنبه 15 خرداد 1391 ساعت 19:13 http://dokhis.blogfa.com

به نظرم اگه هم سکوت کرده از عصبانیت نیست واسه این سکوت کرده تا ببینه ما * کی از ک.و.ن.ی بازیامون دست بر میداریم!

+ما* منظور کل هستی میباشد!

خُب چه کاریه این؟! خودش یه کاریش بکنه تا بیشتر از این جِر نخوریم... ولله!

چیستا دوشنبه 15 خرداد 1391 ساعت 15:52

اما نظر من اینه که احتمالـا ما و شوما زبان خدا رُ بلد نیستیم و چون متوجه ش نمیشیم، فک می کنیم سکوت کرده به دلیل عصبانیت

مگه زبان خدا عربی فصیح قریشی نیست؟!!
اینم بگم که این برچسبا به من نمیچسبه، من و فک کردن... خدایا توبه

شهرآشوب دوشنبه 15 خرداد 1391 ساعت 15:14

دِ نـَ دِ
اگه عصبانی بود که اوضا باس خعلی بی ریخ تر ازین حرفا می بود
نه که نیستا
اما حضورش،صداش ،بودنش،امواجش ـرو هنوزم لابه لای اصوات مشوش میشه پیدا کرد اما مشکل می دونی چیه...

اینه که وقتی که تشنه نیستیم چه لزومی دارد فریاد العتش سر بدهیم...این چه منتی است که بر سر آب می گذاریم
اوهوم گوشِ ما گوش نی

اما پیوند زیرکانه ایِ این دو جمله
وبتو دوس دارم!

شاید تکرار ِ خسته کننده ای باشه! این قضیه به تفاوتِ دید بر می گرده... مشوش تر از آنم که درک کنم و شاید این تشویش نباشد و عین انسجام باشد، که می داند؟!

چون شهر آشوبی و دوست دارم اینو میگم، هرکی دیگه غیر ِ تو بود نمی گفتم، العطش درسته نه العتش (و به سیاق خودت منم از این شکلک استفاده می کنم منتهی کمی منور تر )

فاطیما دوشنبه 15 خرداد 1391 ساعت 15:04 http://dokhis.blogfa.com

به نظرت چی میتونه خدا رو عصبانی کنه؟وقتی که میتونه هر کسی رو که عصبانیش کرد با یه اشاره گه کنه!!

بهتر نیست از خودش بپرسی؟!

شایان دوشنبه 15 خرداد 1391 ساعت 13:00 http://crazy-scarecrow.blogsky.com

وبت باهاله شوخ شب
ولی الان که صبه

اینجا (دارم به سرم و دقیقتر بگم به فکرم اشاره می کنم) هنوز شب است!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد