شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

خاطره (بدون ِ ! یا ؟ و یا حتی ؟!)


برگی از خاطراتم در سال 1414 هجری شمسی.


یادم میاید اولین باری که از یک دختر درخواست ازدواج کردم بیست و ششم مهر ماه سال 1399 بود و اولین ازدواجمم اول تیر 1403 (دقیقا زاد روز ِ 38 سالگیم) بود.




نظرات 5 + ارسال نظر
نفس دوشنبه 29 خرداد 1391 ساعت 03:25

38 یه ذره زود نیست؟
ادم هرچی پخته تر بهتر . نه؟
اتفاقا شماهم بازنشسته ای و همیشه ور ِدل حاچ خانوم!
حاچ خانوم وحاجاقا !
شخصا به جا ی پیش گویی ترجیح میدم خاطرات عالم زَر رو بیاد بیارم!!!
این هم ز ِر زیادی بودها!

زود و دیرش به دست من نیست!! روزگار به ان سمتم میبره...ما الآنشم باز ِ نشسته هستیم.
شما اختیار دارین.

utopia شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 14:10 http://utopia90.blogsky.com

احتمالا با نستراداموس نسبتی ندارید ؟؟؟

اتفاقا می شناسمش، یه بار بهش مشاوره دادم.

فاطیما شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 00:16 http://dokhis.blogfa.com

اگه خواهش کنم چی؟؟؟

نگا کن!!!! داری رگ گردنمو پمپاژ میکنیااااااا

فاطیما جمعه 26 خرداد 1391 ساعت 13:58 http://dokhis.blogfa.com

تبریک!خانم رو ببوس

اون که مسلمه، حتما می بوسم اما به شما تذکر جدی می دم که درخواستتون از این فراتر نره!

چیستا جمعه 26 خرداد 1391 ساعت 12:47 http://myworld71.blogfa.com

شهید عنوانتم ینی شوما از آینده خبر داری؟ چه جاولب!! چرا تا حالا رو نکرده بودی پس؟

این عنوانو زدم که دیگه مفسرای تجزیه تحلیل کن خرده نگیرن بهمون!
همه چیو که نباید یهویی رو کرد، گاماس گاماس...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد