هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم
درباره من
( ویرایش جدید، لطفا مطالعه بفرمایید )
من با شمایی که این جا را می خوانید متفاوتم. این تفاوت، از دیدگاه ِ من و شما نسبت به تمام امور ِ نشات گرفته است و سطح این تفاوت می تواند از کم تا زیاد متغیر باشد. شما مرا آن گونه که هستم بخوانید و سعی در قضاوت کردنم نداشته باشید و اگر نوشته هایم برایتان خوشایند و یا ناخوشایند بود در جریانم بگذارید و نقدم بکنید. نقد و نقادی را استوانه ی تمدن سازی نام نهاده اند، پس من از هر انتقادی استقبال می کنم. این کار می تواند یک تمرین ِ خوب باشد برای من و شما تا همدیگر را با تمام تفاوت ها بپذیریم و بتوانیم از طریق گفتگو از اصطکاک در روابطمان بکاهیم.
ادامه...
وقتی از آنچه که نیاز داری محرومت می کنند، دیگر در واژگان لغت بسیاری از ما به جای واژه اروتیک، تجاوز می نشیند و آنگاه است که دیگر تجاوز حق مسلم ما است و نه چیز دیگر!
سلام دوست من :) روزگار مثه یه عنکبوت تارهاشو به دست و پای آدم می تنه... اوایل شاید آدم حتی نفهمه چی داره می شه... اما هرچی بیشتر می تنه عرصه بر آدم تنگ و تنگ تر می شه... نمی دونم این وضعیت تا کجا پیش می ره...خلاصه اینه وضعیت ما! :) حالا این چه ربطی به اینکه «اندوهگین از آنچه حق شده است» داره...منم نمی دونم... و نمی دونم کجام واقعا!!! الله اعلم! شما خوبین؟؟؟ خواهرزاده خوبن؟؟؟ :دی الطافتون مستدام:)
سلام به شما. درک کردن وضعیتتون انگار برای من کاری نداره! چون هم عرصه به هم تنگ شده هم نمی دونم این وضعیت تا کی ادامه داره. بد نیستم، خواهرزاده ی بی مروتمونم مارو تنها گذاشته و با خونواده ش رفتن مسافرت پی یللی تللیشون :) همچنین لطف شما هم مستدام.
سلام دوست من :)
روزگار مثه یه عنکبوت تارهاشو به دست و پای آدم می تنه... اوایل شاید آدم حتی نفهمه چی داره می شه... اما هرچی بیشتر می تنه عرصه بر آدم تنگ و تنگ تر می شه... نمی دونم این وضعیت تا کجا پیش می ره...خلاصه اینه وضعیت ما! :)
حالا این چه ربطی به اینکه «اندوهگین از آنچه حق شده است» داره...منم نمی دونم... و نمی دونم کجام واقعا!!! الله اعلم!
شما خوبین؟؟؟ خواهرزاده خوبن؟؟؟ :دی
الطافتون مستدام:)
سلام به شما.
درک کردن وضعیتتون انگار برای من کاری نداره! چون هم عرصه به هم تنگ شده هم نمی دونم این وضعیت تا کی ادامه داره.
بد نیستم، خواهرزاده ی بی مروتمونم مارو تنها گذاشته و با خونواده ش رفتن مسافرت پی یللی تللیشون :)
همچنین لطف شما هم مستدام.
ای بابا الان مگه تا صبح خوابمون میگیره....
اگه فرند ازین ورا رد شد یا شما گذروتون به فرند افتاد بگید که نمی تونم واسش کامنت بذارم
من مطمئن 7 پادشاهم خواب دیدین ما هم از فرند بی خبریم! کجاس واقعا؟!
ای بابا شوخ شب چی شد؟ قضیه این طی طریق و این حرفا چیه؟
ازم دلخور شدی؟
به خدا هیچی نشده دلخوری بابت چی آخه؟؟؟؟
خیلی باحال بود
من که چیزی نگفتم خوب بگو چی شده
نیس که خیلی با حالی و با حالم!!!
منم چیزی نگفتمُ مگه چی شده؟!
این روزها واژه های زیادی جا ب جا می شن و تغییر معنا می دن بدون این که فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی اونا رُ تایید کرده باشه!
اسم فرهنگستان میاد یادِ این آقاهه هستش... حدادِ عادل میوفتم... اییییییی
agree
tanx!
وقتی که عشق را بهت تحمیل می کنند؟ مترادف تحمیل چیست...؟
اگه یه کلمه ی عامیانه بخوایم به کار ببریم می تونیم به جای تحمیل بگیم انداختن "عشق رو بهمون انداختن"، البته شاید!
راستشو بخواین من یکم گیج شدم...
شاید تونسته باشم گیج شدن خودمو خوب منتقل کرده باشم! از موضوعی که انگار دارد کم کم برایمان عادی می شود.