هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم
درباره من
( ویرایش جدید، لطفا مطالعه بفرمایید )
من با شمایی که این جا را می خوانید متفاوتم. این تفاوت، از دیدگاه ِ من و شما نسبت به تمام امور ِ نشات گرفته است و سطح این تفاوت می تواند از کم تا زیاد متغیر باشد. شما مرا آن گونه که هستم بخوانید و سعی در قضاوت کردنم نداشته باشید و اگر نوشته هایم برایتان خوشایند و یا ناخوشایند بود در جریانم بگذارید و نقدم بکنید. نقد و نقادی را استوانه ی تمدن سازی نام نهاده اند، پس من از هر انتقادی استقبال می کنم. این کار می تواند یک تمرین ِ خوب باشد برای من و شما تا همدیگر را با تمام تفاوت ها بپذیریم و بتوانیم از طریق گفتگو از اصطکاک در روابطمان بکاهیم.
ادامه...
تو پست آخرت بخش نظراتو حذف کردی ... خواستم بگم بیشتر نوشته هات همرنگ عنصر آخر "ملغمه"ی این روزهاتن... امیدوارم در نهایت خوش رنگ شه، راستی تنها به عنوان یک نظر که حتی حق تایید نکردنش رو هم داری : حسن قلم رو تو داوری هات رعایت کن، حتی اگه یک فکر با نوشته ی من و بدون واقعیت به کمی هم منحرف شه فکر و قلمم جوابگوی این انحرافن ... بازم نمیدونم...
همیشه پاک باشی
تا سلام ... والسلام
سعیم بر اینه که همه ی نظرات رو تایید کنم. بی رنگی بهتره: " چونکه بی رنگی اسیر رنگ شد/ موسیی با موسیی در جنگ شد". انحرافی که شما ازش حرف می زنید بنا به معیارهای من یک چیز پی نسب و نه مطلق است پس اگر حرفی رو خلاف ِ عقایدِ خودم دیدم، اون رو منحرف نمی دونم. ممنون از شما و حضورتان.
تازه باید صفم ببندی... ولی ازون طرف اگه مرغ شدیم یا رفتیم قاطی شون با ارزش میشیم...فک کنین من مثلا 50 کیلو مرغ باشم اگه آزاد باشه میشه 350000 تومن... اون دفعه قبلی هم مثه اینکه جو زده شده بودم آدرسو بلاگ اسکای زدم...
اگه مبنا اینه که شما میگین من دوس دارم خاویار بشم خُب، مثلا من که 86 کیلوام میشم خدا تومن پول
خب اگر مبنای منفعتگرایانه داشته باشید استدلال صحیحی می نماید و نمی صرفه... اما همش که این نیست ...:) گاهی بعضی چیزا نمی صرفه اما خیلی می چسبه... خدایی... تازه تجربه نشون داده هر چی بیشتر نصرفه بیشتر می چسبه. رابطه معکوسی بینشون هست گاهی! شعار تبلیغاتی خوبی می شه ها...
از آنجا که حالمان خوش نیست نمیتوانیم بخوانیم و لذت ببریم. اما می آییم و دگر وقت لذت میبریم.
باشد که حالمان به از دیگ و امروز گردد.
پ.ن : بسیار عالی مینویسید. همان اندک مقدار هم که خواندیم مستفیض گشتیم جانا
ممنونم ایشاالله توی یه حالِ خوش اینقد دستو پا بزنی که ... D:
پوست اندازی خوبه... فقط درد داره فکر کنم. بعده ها بهمون بگو چجوری بود.
درد داره و سردرگمی زیاد هم البته... الانه گفتمش!
چرا نمیخوای واسه پوست اندازی نظر بدیم؟؟
خو باشه نمیدیم...
دلیل خاصی نداره.
من که از اول پوستی نداشتم که تازه بخواهم بندازم..هرچه هستم همه دیگرانند همین و بس
پوستین دوزیه دیگران برای ما، قبول دارم که واقعیتِ.
به نام سلام
تو پست آخرت بخش نظراتو حذف کردی ...
خواستم بگم بیشتر نوشته هات همرنگ عنصر آخر "ملغمه"ی این روزهاتن...
امیدوارم در نهایت خوش رنگ شه، راستی تنها به عنوان یک نظر که حتی حق تایید نکردنش رو هم داری : حسن قلم رو تو داوری هات رعایت کن، حتی اگه یک فکر با نوشته ی من و بدون واقعیت به کمی هم منحرف شه فکر و قلمم جوابگوی این انحرافن ...
بازم نمیدونم...
همیشه پاک باشی
تا سلام ... والسلام
سعیم بر اینه که همه ی نظرات رو تایید کنم.
بی رنگی بهتره: " چونکه بی رنگی اسیر رنگ شد/ موسیی با موسیی در جنگ شد".
انحرافی که شما ازش حرف می زنید بنا به معیارهای من یک چیز پی نسب و نه مطلق است پس اگر حرفی رو خلاف ِ عقایدِ خودم دیدم، اون رو منحرف نمی دونم.
ممنون از شما و حضورتان.
حالا کی شما روقاطی مرغا راه میده؟
نمیدونم، راست میگیدا شاید اصن راهم ندنااا
شوخی شوخی، با مرغم شوخی؟؟؟؟؟؟
چقدم همه مدافع مرغن اینجا:دی (ازجمله خودم)
بگو ماشاالله
هووممم
اوهووممم
جونم آرایه های ادبی ینی
الکی بهونه نیار شوخی تو قبل از گرون شدن مرغ هم برای قاطی شدن مصمم نبودی .. تو چشای من نگاه کن و تایید کن حرفم ُ آورین
خب قبل از گرونی مرغ سکه بود که گرون شد. یه نتیجه گیری منطقی: با گران شدن سکه هم قاطی شدن با مرغا نمی صرفه
و خیلی چیزهای دیگر نیز هم
قس علیهذا...
راستی این همه خوشبختی محاله محاله...
بله بله، محاله محاله ...
تازه باید صفم ببندی... ولی ازون طرف اگه مرغ شدیم یا رفتیم قاطی شون با ارزش میشیم...فک کنین من مثلا 50 کیلو مرغ باشم اگه آزاد باشه میشه 350000 تومن...
اون دفعه قبلی هم مثه اینکه جو زده شده بودم آدرسو بلاگ اسکای زدم...
اگه مبنا اینه که شما میگین من دوس دارم خاویار بشم خُب، مثلا من که 86 کیلوام میشم خدا تومن پول
دقیقا برعکس الان قاطی شدن با مرغا خودش کلی افتخار داره که نسیب هرکسی نمیشه...
بعله آقا بعله
ما که نگفتیم افتخار نداره، گفتیم نمی صرفه
خب اگر مبنای منفعتگرایانه داشته باشید استدلال صحیحی می نماید و نمی صرفه... اما همش که این نیست ...:) گاهی بعضی چیزا نمی صرفه اما خیلی می چسبه... خدایی... تازه تجربه نشون داده هر چی بیشتر نصرفه بیشتر می چسبه. رابطه معکوسی بینشون هست گاهی!
شعار تبلیغاتی خوبی می شه ها...
آیا باید بگم " بنازم تجربه را" یا نه؟
سلام امیدوارم همیشه موفق باشی
سلام.
ممنونمُ شما هم همینطور.