شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

بچه ی نافِ بهشت

" گویند که دوزخی بوَد عاشق و مست"*

تا اینجای کار من رو بچه ی نافِ بهشت بدونید...


* قسمتی از یک چکامه ی همای در کنسرت با دوزخیان.

نظرات 5 + ارسال نظر
رعنا چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 18:25 http://sedayekhamush.blogsky.com

همه یارانتون که همینجان قربان
چشم بگشا که جلوه دلدار،به تجلی است از در و دیوار!
باز ما رو بگی یه چیزی

گفتم که، یاری اندر کس نمی بینم...
منم بگی همون یه چیزی D:

ساناز دوشنبه 23 مرداد 1391 ساعت 17:59 http://www.missysan.blogfa.com

ها؟

وا !

friend دوشنبه 23 مرداد 1391 ساعت 01:22 http://mansiiivakil.blogfa.com

(:

قرینه اینی که شما گذاشتین این میشه: :(

رعنا یکشنبه 22 مرداد 1391 ساعت 22:31 http://sedayekhamush.blogsky.com

از اعماق دوزخ سلامم را پذیرا باش!
اینورا بیا،من همان مجنونِ مستِ یاغی ام

منم "روز و شب محتاجِ جامِ ساقیم" اما "یاری اندر کس نمی بینم...".

چیستا یکشنبه 22 مرداد 1391 ساعت 18:19


خب خدا رو شکر
و دیگه این که اومدم بگم خوبی تو؟ ( البته می تونم جوابشُ حدس بزنم )
و :) واس تو
و D: واس من.
:دی

به هیچ وجه من الوجوه نمی تونی "حدس" بزنی!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد