شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

بی ربطانه!

شاید هر کس دیگه به جای من بود بعد این همه مدت طولانی که غیبت داشته در بابِ نبودنش چیزهای زیادی میگفت اما من " حوصله" ندارم که بگم! اما برگردان فارسی یک شعر کردی از دکتر فرهاد پیربال براتون میذارم که آوردنش اینجا و تو این لحظه خیلی بی ربطه به همه چیز:

اَبَر مرد تنها برای آن هدف/ پا به هستی می گذارد/ که بچه هایش را چنان تربیت کند/ که بتوانند علیه پدر خود طغیان کنند/ ابر مرد پا به هستی نمی گذارد/ مگر برای آن که بچه هایش تکه تکه اش کنند.

یک sms که خیلی وقت پیش به دستم رسید و بسی نعره زدم در تاییدش بعد از خواندنش:
در کلاس چهارم ابتدایی دوستی داشتم که مردود شد و ترک تحصیل کرد و من درس خواندم و مهندس شدم. حالا او یک دستگاه پورشه دارد و من یک دستگاه تناسلی!

و اما خبری که همین الان ( باور بفرمایید همین الان خبرش رو برام فرستادن) به دستم رسید:
جایزه نوبل شیمی در سال 2012 به دکتر احمد محمودی نژاد ( یه کم قریحه و البته یک اپسیلیون هوش داشته باشین لطفن!) رسید. این نخبه ی ایرانی توانست در مدت زمان کوتاهی ریال را به پشگل تبدیل کند.

نظرات 7 + ارسال نظر
ف چهارشنبه 24 آبان 1391 ساعت 23:00 http://tirena1991.blogsky.com

واقعناااااااااااااااا :)))))))))

بله :)

mytopia شنبه 13 آبان 1391 ساعت 21:44 http://mytopia.blogsky.com

به آقای شوخی جان خوشحال شدیم بعد از مدت ها مطالبتون رو دوباره در عرصه های وبلاگی مشاهده کردیم وبلاگستانا بدون حضور شما ...

سلام بر دوست عزیزم. منم از بودنِ با شما خیلی خوشحالم.

الــــــــی چهارشنبه 3 آبان 1391 ساعت 14:44 http://goodlady.blogsky.com

میبینم که
این مدت نبودنت دنبال اخبار از اطراف و اکناف بودی دیگه
این جایزه نوبل هم مبارکمون باشه

من که چیزی نمیبینم که "که"دار باشه!!!
مبارک باشه ایشاالله و البته ما منتظر دومیشم هستیم D:

چیستا سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 19:46

نمی دونم چرا آدما جدیدا اینقد حوصله شون کم شده
نکات آموزشی و اخبارت هم جالب بود فیض بردم

تو دیر رسیدی وگرنه از وقتی من یادم میاد آدما بی حوصله بودن!
فیض می برم از فیض بردنت :)

friend سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 14:24 http://mansiiivakil.blogfa.com

دقیقا درست گفتی بشر!
چه جااااااالب
همیشه فکر می کردم تجربه اشعار و نوشته ها یه تجربه شخصیه که برای هرکی منحصر به فرده ولی فهمیدم که همیشه هم اینطور نیست. اینجاس که باید اعتراف کرد ما آدما با همه تفاوتهامون لایه های زیرین مشترکی داریم:دی

نشد دیگه بی حوصله باشیا... میخوای بی حوصله باشی برو همونجا که بودی:دی

آخ جووووووون، لایه های زیرین :))

الناز سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 10:56

اون نوبل شوخی بود شوخی؟

:)) الیییییییییییییییییییییییییییی!!! خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ زیاد نرو تو مباحثی مث " حکم تو باغ نبودن در مجازات اسلامی" چون تاثیر گذاشته انگار D:

friend دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 21:11 http://mansiiivakil.blogfa.com

سلااااااااااام
خوشحال شدم کامنتتو دیدم. خدایی دیدن کامنت یه دوست قدیمی مجازی بعد از نبودنش واقعا لذت بخش بود
در مورد اون که مچ گیری نبود (واقعا نبود) خب ...
اتفاقا وقتی می نوشتم یادم بود که تو میایی میخونی :دی
خووووووووووووووب یادت بودا :دی
بگم بزار روی محافظه کاری یا .... هر چی بگم الکی گفتم.. بیخیال
اصلن بودنتو عشق است شما بااااااااااااش فقط
خب دیگه چه خبر؟ انتظار داشتم بیشتر بنویسی که تو این مدت چی کارا کردی و ...
اسمسه باحال بود
راستی با اون شعره حالت چطور شد؟ اینجوری قبول نیست باید دقیقشو بگی

اوووووووووووو کی میره این همه راهوووو؟ زیاد نوشتی، من که گفتم حوصله ندارم که زیاد بنویسم و از این حرفا D:
اون "الکی" رو اگه نمیگفتی مطمئن باش خودم بهت میگفتم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد