هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم
درباره من
( ویرایش جدید، لطفا مطالعه بفرمایید )
من با شمایی که این جا را می خوانید متفاوتم. این تفاوت، از دیدگاه ِ من و شما نسبت به تمام امور ِ نشات گرفته است و سطح این تفاوت می تواند از کم تا زیاد متغیر باشد. شما مرا آن گونه که هستم بخوانید و سعی در قضاوت کردنم نداشته باشید و اگر نوشته هایم برایتان خوشایند و یا ناخوشایند بود در جریانم بگذارید و نقدم بکنید. نقد و نقادی را استوانه ی تمدن سازی نام نهاده اند، پس من از هر انتقادی استقبال می کنم. این کار می تواند یک تمرین ِ خوب باشد برای من و شما تا همدیگر را با تمام تفاوت ها بپذیریم و بتوانیم از طریق گفتگو از اصطکاک در روابطمان بکاهیم.
ادامه...
اصلا دیگه دلم این شعر رو نمی خواد...پر از غرور ... پر از عشق به فردا ...پر از امید ...و بعد ..پر از خشم ...بعد یواش یواش ...پر از رنگ ..پر از سو استفاده ... پر از تحقیر ...پر از درد ....پر از خاطره ...پر از اشک ...پر از سکوت ...پر از حرفهای ناگفته .......پر از نخواستن ......
از اشنایی خوشحالم......بدون اجازه لینکیدم شما رو ...
حرفهای نگفته زیاد است... منم از آشنایی باهاتون خوشحالم. ممنون از لطفتون.
سلام شعر قشنگیه اما یه حس غمگینی به آدم می ده .. کلا صدای فریدون یه افسردگی خاصی تلقین می کنه... منم که از اون آدمام که نزده می رقصن حالا فکر کن با این صدا .. چه شود!!! :( کامنت دومی از mytipia خیلی باحال بود... بسی خندیدیم
سلام. میگم تا کلا یکی سراغتو نگیره سراغشو نمیگیری؟!!
آخرین بار اینو شب یلدای سال 88 خوندیم،با ریتم دست،توی سالن ورزش خوابگاه،ساعت 2 نصفه شب(که البته مسئول خوابگاه بعدش کلی اذیتمون کرد) ولی هیچ کدوممون اون شبو فراموش نمی کنیم چند هفته قبلشم تو کوچه پس کوچه های خیابون کریم خان...روز 13 آبان... نمیشد تو این پستو نزاری:((
شبی در کنج میخانه گرفتم تیغ بر دستم بگفتم خالقا یا رب تو فکر کردی که من مستم؟؟ کجایی تو؟؟ چه هستی تو؟؟ چه میخواهی تو از قلبم؟؟ تو از مستی چه میدانی؟؟ تو از قلبم چه میجویی؟؟ تو فرعون را خدا کردی تو شیرین را ز فرهادش جدا کردی ... سپردی تیغ بر ظالم به مظلومان جفا کردی به آن شیطان خونخوارت تو ظلمت را عطا کردی سپس گفتی مشو کافرتو فکر کردی که من مستم؟؟
سلام یادم نمیاد هیچ وقت گروهی این سرود رو خونده باشم!! ولی همیشه دوستش داشتم.با اینکه منو یاد یکی از دوستان دوره دبستانم میندازه.دوستی که جوری با رها کردن دوستیمون تحقیرم کرد که تا چند سال بعدش اجازه نمی دادم هیچ کدوم از همکلاسیهام به چند کیلومتری قلمرو دلم وارد بشن.
چه نوستالوژیه تلخ و گزنده ای.... . . . من چند بار دسته جمعی قسمتم شده که بخونم، آدرنالین خونو میبره بالا :)
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
اصلا دیگه دلم این شعر رو نمی خواد...پر از غرور ... پر از عشق به فردا ...پر از امید ...و بعد ..پر از خشم ...بعد یواش یواش ...پر از رنگ ..پر از سو استفاده ... پر از تحقیر ...پر از درد ....پر از خاطره ...پر از اشک ...پر از سکوت ...پر از حرفهای ناگفته .......پر از نخواستن ......
از اشنایی خوشحالم......بدون اجازه لینکیدم شما رو ...
حرفهای نگفته زیاد است...
منم از آشنایی باهاتون خوشحالم. ممنون از لطفتون.
روز آلودگی هوا و تلاش برای هوای پاک و تعطیلی برای اینکه نگران ریه هاتون هستیم مبارک
:)
بادا بادا مبارک بادا...
منم....:)
:)
این آهنگو دار م تو موبایلم
یعنی الآن از اینکه من دوست پیدا کردم غمگینی؟!! به حق چیزای ندیده و نشنیده
برو منم الان میام وبلاگت!
هنوزم میگم: در رابطه با ارادت شوخی نمی کنم. . .
منم به سیاق شما همچنان ....
منم ارادتمندم!!!
شوخیم ندارم. . .
آقا ما بیشتر!!!
خوب شد شما گفتین شوخی " نمیکنم"...
ما ارادتمندیم
شوخی نکن!!!
سلام
شعر قشنگیه اما یه حس غمگینی به آدم می ده .. کلا صدای فریدون یه افسردگی خاصی تلقین می کنه... منم که از اون آدمام که نزده می رقصن حالا فکر کن با این صدا .. چه شود!!!
:(
کامنت دومی از mytipia خیلی باحال بود... بسی خندیدیم
سلام.
میگم تا کلا یکی سراغتو نگیره سراغشو نمیگیری؟!!
خداااااااااااااااا

:-o00000000
چرا من تا حالا تو هیچ گروهی نبودم ؟
هنوز که یارکشی نکردیم دادا
خواندنش مهم است در دانشگاه در فضای منجمد این روزها اما افسوس که همه سر در گریبان کرده اند
سلامت را نخواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است...
آخرین بار اینو شب یلدای سال 88 خوندیم،با ریتم دست،توی سالن ورزش خوابگاه،ساعت 2 نصفه شب(که البته مسئول خوابگاه بعدش کلی اذیتمون کرد) ولی هیچ کدوممون اون شبو فراموش نمی کنیم
چند هفته قبلشم تو کوچه پس کوچه های خیابون کریم خان...روز 13 آبان...
نمیشد تو این پستو نزاری:((
این پست ... :(
راستش میدونی جدیدا با آدمایی مواجه میشم که تمام موضوعاتو به سرعت به خودشون ربط میدن تا خودشونو پرزنت کنن، خستهم کردن !!!
یعنی همین ظن خود به طور افراطی. . .
خواستم بگم منم از اینجور آدمام دیدم اگه بگم که باز اینجا دوباره موضوعو به خودم ربط دادم!
رادیکالیسم...
من به هر شیب ِ کمی غلتان شدم . . .
از ظهر هی راه میرم میگم "ای کاش دلم تو را گواهی میداد" حتی نمیفهمم منظور شاعر دقیقن چیه اما خیلی درگیرشم !!!!
یه چیزی مثه همین شاعری که اینا رو گفته. . .
فرض کن " هرکسی از ظن خودش... "
هذا من فضل ربی. . .
شبی در کنج میخانه گرفتم تیغ بر دستم
بگفتم خالقا یا رب تو فکر کردی که من مستم؟؟
کجایی تو؟؟ چه هستی تو؟؟ چه میخواهی تو از قلبم؟؟
تو از مستی چه میدانی؟؟ تو از قلبم چه میجویی؟؟
تو فرعون را خدا کردی تو شیرین را ز فرهادش جدا کردی
... سپردی تیغ بر ظالم به مظلومان جفا کردی
به آن شیطان خونخوارت تو ظلمت را عطا کردی
سپس گفتی مشو کافرتو فکر کردی که من مستم؟؟
" کارو "
یه فامیل داشیم نذر میکرد اگه فلانی زن گرفت منو ببره کربلا یا مثلن برام انگشتر بخره !!!
فامیل هام فامیلای* قدیم.
* توجه فرمایید که این یک تبلیغ برای برند تجاریه فامیلا نیست!
آخه من آدم معنا گرایی هستم. . .
یونسی دیدم نشسته بر لب دریای عشق
گفتمش چونی جوابم داد بر قانون خویش
ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزای...
میخوام خودمو محروم کنم!تیریپ درویش مسلکی و اینا!
ما که خودمون در مجموع منطقه محروم تشریف داریم چیکار کنیم پس؟!
همه مرزهای ایهامو در نوردیدی با این کامنتت. . .
در رابطه با پیژامه هم جواب روشنی ندارم. . .
آقا افکار عمومی رو چرا مشوش می کنید شما؟!!
منم دلم برای گروهی خوندنش تنگ شده ...
تو خوابگاه میشه عملیش کرد !
خیلی سخته عملیش کردن، دانشجوها هرچه به زمان حال نزدیک تر میشیم بی تفاوت تر می شن که البته نمی شه بهشون خرده گرفت!
بله واقعا آدرنالین خون رو بالا میبره
چقدر هم رو این آهنگ تقلب شده
بله کاملا درسته.
امام هم به دانشجو ها امیدی نداشت
چون همیشه میگفت :امید من به شما دبستانی هاست
:-))
آره اولین بار که اینو خوندم خیلی کیفور شدم :))
سلام
یادم نمیاد هیچ وقت گروهی این سرود رو خونده باشم!!
ولی همیشه دوستش داشتم.با اینکه منو یاد یکی از دوستان دوره دبستانم میندازه.دوستی که جوری با رها کردن دوستیمون تحقیرم کرد که تا چند سال بعدش اجازه نمی دادم هیچ کدوم از همکلاسیهام به چند کیلومتری قلمرو دلم وارد بشن.
چه نوستالوژیه تلخ و گزنده ای....
.
.
.
من چند بار دسته جمعی قسمتم شده که بخونم، آدرنالین خونو میبره بالا :)