اکثر مسافرت هایی که میرم، حداقل ِ وسایل رو همراه خودم می برم چون مسافرت رو برایم لذت بخش تر می کنه. الان که دارم به مسافرت فینال(به رحمت ایزدی پیوستن!) خودم فکر می کنم می بینم نمی تونم از این عادتم دست بردارم و بنابر قاعده ترک عادت مرض است؛ خودم رو برای چندتا توشه ی راه، به زحمت نمی اندازم چون دچار مرض می شوم و پیرو فرمایش ذات باری تعالی که فرموده اند " لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام"* خود به خود جواز ترک بسیاری از مستحبات، جایزات! و حتی واجبات برایم صادر می شود.
* ضرر در اسلام مشروعیت ندارد.
خیلی خوب بود! :))
ممنون.
چون اکثر علما با خنده مشکل دارند و معتقدند که خنده موجب روح مردگی و فراموش کردن قیامت و مرگ میشه پس ===» :((
به این می گن فقه پویا! ببخشید شما مقلد هم قبول می کنین؟
به این میگن فقه شوخ ِ شب، پویا پسر داییمه!
و اما بعد، اُصیک بالنفس العاصیه المذنبه بالتقوه الله...
شوخیا مرد نکونام نمیرد هرگز. . .
پس چرا من احساس می کنم گلچین روزگار میخواد منو بچینه؟؟؟؟
سالها پیش شعری در این مورد، از طبع مطبوع من به سرایش در آمد اما یادمان نیست، به همین سادگی!
شوخ شبااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اندر احوالات من پرسی آیا؟؟؟؟!!!
های
فکر کنم برای پست پایینی یه کامنت نوشته بودم اما نبود... شایدم خیالاتی شدم...
جالب بود... اما معقول نبود... همیشه راحتی ملاک نیست ایمن و صحیح سفر کردنم مهمه!
ببین یه کمکی ازت میخواستم
تو که اهل ادبیات و شعر و شاعری هستی
میخوام برای تقدیم پایان نامم و تشکر و قدردانی یه جمله ای بنویسم. تقدیمش که به پدر و مادرمه تشکرم که برای استاد راهنما. حالا نمی دونم در قالب چه جملاتی اینارو بنویسم. اگه جمله یا جملاتی به ذهنت می رسه ممنون می شم بگی. بیت شعر به نظرت چجوریه؟ خودم خوشم نمیاد فکر کنم یه جمله زیبا باشه بهتره از شعر. نه؟؟؟؟
هوی ( از قدیم گفتن جواب های هویه)
کامنتی نداشته بودی.
وقتی منو اینجور وقتا میخونی زیاد دنبال معقولات نباش... لا معقول، لا حال و لا احوال!
چشم من سعی میکنم و به دوستای دیگه هم که ماشاالله همه اینجا تحصیلات عالیه دارند عرض میکنیم که تقدیم نامه خوب دارین ما و مای فرند مارو بی بهره نذارید چون فی الواقع: اعرف همه چیز را الهمگان ...
افسوس که صاحب نفسی پیدا نیست/ فریاد که فریادرسی پیدا نیست/ بس لابه نمودیم و کس آواز نداد/ پیداست که در خانه کسی پیدا نیست. . .
این از من!
به علت بین اللملی بودن اینجا و پرهیز از تک زبانه شدن و در نهایت تک بعدی شدن اینجا شعر شما به چند زبان زنده دنیا!! ترجمه می گردد تا مومنان با هر زبان و پوست و رنگی از نفس مسیحایی شما بهره ها ببرند:
العربیه:
للأسف، والروح لا یجد / تجد أن لا تصرخ / المرافعة بما فیه الکفایة، وفعلنا أغنیة واحدة / یعنی أن شخصا ما فی المنزل.
هذا هو أنا!
الانگلیزیه!:
Alas, the soul does not find / not find out that scream / plead enough, and we did one song / implies that someone is at home
This is me!
الکردیه:
به داخه وا که ساحیب نه فه سیک دیاری نیه/ هاوار که کس به هانا ناگات/ ئه وه نده گریاییم و کس وه لامی ندایه وه/ وا دیاره که کس له مالا نیه
ئه مه له من!
حالا من که عادت دارم سبک سفر کنم ولی کوله باره سفر آخرتم رو خیلی سنگین کردم چی؟
کوله باری که پر از کارای خوب دنیوی و بد اخروی است
در این مورد دهان تمامی علما از تعجب باز شده و فقط "ها" ازشون ساطع میشه و این هنر شمای مومن هست که از این "ها" برداشت های لازمه و مکفی را بنمایید.
خدا شما دو تن را خیر دهاد که بساط شادی ما را در این نیمه شب ظلمانی فراهم آوردین....
حقا که جوانمردید...
ما به واقع خود به تنهایی دو تُن هستیم و دیگر اینکه " فَرَحَ فی النایت الظلمانی الحق المسلم همه ی ایرانی ها"
جناب مولوی یار اگر دائمی باشد که باعث فرسایش جسم و جان است!!!!
این فرسایش نیست جانم، این به کمال رسیدن و به تعبیر فلاسفه ی پیرو مکتب ملا صدرا Game Over شدنه...
جناب مولوی شوخ شب نظر شما در رابطه با سفر با همراه چیست؟؟؟اینکه در سفر دنیوی اهل و عیال هم همراه باشند و تفاوت ان با سفر اخروی؟؟!!!
همراه به شرطی که اعتباری نباشد (شما بخوانید صیغه) بلکه دائمی باشد ( شما همون دائمی بخوانید) بسیار هم عالی است و می توان گفت: حضور خلوت انس است و دوستان جمعند...
و اما در مورد سوال دوم دو قول متفاوت وجود دارد که من قول دوم را ارجح میدانم و همانرا عرض می کنم و آن اینست که سفر دنیوی با اهل عیال اگرچه خوب است و دلچسب(غلیظ بخوانید لطفن) اما هرچقدر هم جهد و جد داشته باشین به پای عیالِ اهل بهشت که تعدادشان به 72 تا (بلکم بیشتر!) هست نمی رسد پس باید نقد را ول کرده و نسیه را چسبید چون آورده اند که : واحد الحوری فی الفردوس افضل من الکل نسیان الدنیا!!!
میگم چرا من از این واجب و مستحب و این بر و بچه ها هیچی نمیدونم؟؟ها؟؟دینی هم همیشه بیست میشدم به قرآن!
عزیز من! بیست شدن واجب کفایی بوده و نه عینی، لکن شما شورشو در آوردین و خدا قهر خود را شامل حال شما گردانیده... حال فهمیدید چرا؟!
سلام شوخی جان
آقا به جز نمازت بقیه رو می تونی بترکونی (صرف جدید فعل ترکیدن!)
فقط اینیکی رو فاکتور نگیر تا رستگار شوی!
سلام دوست عزیز.
در حدیث قدسی (قدسی خانم همسایه مون) آمده که: تارک الصلاه، فارغ الخیال، واجب العیال!
من که زیاد از دیار دانشجویی به ولایت کوچ میکنم و میرم و میام...
همیشه هم بارم سنگینه ... معمولا پر از وسایلی که بی استفاده حمل و نقل میشن ...
برای فینال هم قطعا بارم سنگین خواهد بود!
امیدوارم برای فینال وسایل بی استفاده ی زیادی همراتون نباشه چون در کتاب مراجع عظام آمده است که: این آمدن و رفتن بهر چه بود؟!!
شوخیا این فارگلیکت (فارسی انگلیش عربیک ) بر ما بسی خوش آمد
خوش وقت شدیم از این خوش آمدن. در این باره هیچیک از علما و فقها چیزی نگفته اند پس عذر می خوام از اینکه مستند حرف نمی زنم!
کلا محرمات توش جا نداره که بخواین ترک کنین.نه؟؟؟؟
میگم من عادتم برعکسه شماست.تصمیم گرفتم چون مستحبات دستگیره همون محرمات رو میبرم!!!
تیزبینیتون کار دستِ ما نده یه وقت ;)
شما بر همون عادت خود دائم الحال باشید چون فقها گفتن دائم الحالی از اوجب واجباته...
هووووووییی خدا نکنه!
ولی امیدوارم که بری یه جای خوب به هر حال!
خدا خواهد کرد! بالاخره.
امیدوارم همگیه ما ایرانیا و بالاخص دهه ی شصتیا بریم ناف ِ بهشت چون واقعا لیاقتشو داریم و ظاهرا قولِ ارجح هم بر اینه که از ماها سوال و جوابی پرسیده نمیشه چون جوونیامونو توو ایران گذروندیم!
آقا من از این به بعد به تو اقتدا میکنم...
پس باید گفت الفاتحه، چون در احادیث بسیار آمده به تواتر رسیده است که بعد از اقتدا کردن به بزرگی همچون من واجب است که فاتحه قرآت بشه...
سلام
من عادت دارم که اصلا سفر نرم!!
فکر کنم تو سفر فینال هم به زور ببرنم!!
همه رو به زور میبرن جانم! و این یک قاعده ی کلی فقهی است که: الفینالُ بالاجبار!!
کلا هر چه سبکبارتر بهتر
میگم چطوره یه فراخوان عمومی بدی همه ی سبکباران تشریف بیارن یه پرواز داخلی هم میگیریم از این توپولوف ها .به قول خودت همسفرای خوبی میشیم .بعد آواز خوان (ترجیحا شعر میریم اردو همونی که تو قصه های مجید میخوندن )همگی باهم راهی سفر آخرت بشیم
همین الانشم فرخوان نداده چندتا پایه پیدا شده! همسفر خوبی "هستیم"... آوازخونم خوب اومدین ولی ترجیحا همون همای خودمون که از خیام وامداره: هرکجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت... حتی در سخن بزرگان دین و علمای اعلم هم آمده است(اگر حضور ذهن هم یاری کند در توضیح المسائل شخصیه یکی از دوستان هم آمده است) که : لا فراخوان، بل آمنتُ بالصدای الهمای. (صَدَقَ مای فرندِ أنا)
باشد که رستگار شوید.......و شویم

البته منم خیلی وقته سبک سفر می کنم و خواهم کرد
باشد که شویم...
همسفر خوبی هستید پس