سال 83 و ورود من به دانشگاه مصادف بود با ورود دومین گروه از دانشجویان زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آستاراخان روسیه به دانشگاه مازندران برای گذراندن یک ترم در ایران.
شرح آشنا شدن و دوست شدن و صمیمی شدن ِ چند نفر از ما با این دانشجوها که هفت نفر بودند بماند، القصه، جوری شده بود که در هفته، چند شب رو یا ما پیش اونا بودیم یا اونا پیش ی ما.
این رفت و آمدها، یک سری جرقه توی سر ِ هر دو گروه( ما و روس ها!) زد برای یاد گرفتن زبان آن دیگری. یکی از این اخوی های روس (به اسم تولیک)! که بسیار مستعد بود و جذاب (خوشتیپ یا خوش لباس نبود، فقط انگار که مهره ی مار داشت!!) به شدت به زبان کردی علاقه مند شد و به صورت جدی با ما نشست و روی این زبان کار کرد.
ما هم گفتیم چیمون از این خوک( خودشون بهش میگفتن خوک، به خاطر بینی و صورت ِ خاصش) کمتره؟! میشینیم روسی یاد می گیریم.
تق و لق یه چیزایی یاد گرفتیم اما تا اومدیم راه بیفتیم ترم تموم شد و اونا مجبور شدن برگردن روسیه.
بماند اون شب آخر که مثل عشاق پیش هم بودیم و دل دادیم و قلوه گرفتیم و بغضی که لحظه ی وداع گلومونو فشرده بود...
تولیک رفت روسیه و تز دکتری شو روی فرهنگ و زبان و ادبیات کردی نوشت و ما تو ایران پرسشنامه هاشو پر کردیم و بعد ِ دو سال به من زنگ زد و کردی با هم حرف زدیم. یک زبان ِ عاری از لغات زبان های دیگر.
اما من... همان چند کلمه را هم که یاد گرفتم فراموش کردم.
همینه که اونا شرق شناسای بزرگی میشن و ما... بماند.
یکی دو سال پیش شنیدم تولیک داره روی زبان ژاپنی کار میکنه.
یه بار توی راه برگشت از دانشگاه به خوابگاه که راه ِ طولانیی بود بهم گفت فلانی! من برام ثابت شده که همه چیز با پشتکار وتلاش دست یافته نیه(اینارو با زبان فارسی برام میگفت).
تولیک با کارمندای دانشگاه هم با گویش طبری (که خاص استان مازندران) صحبت می کرد...
+برای خودم متاسف شدم، به هر دلیلی!
اونجایی که خوندم به زبون طبری حرف میزد وِینه هُوبیمَه
چی چی گــِنی برار؟!
اصلاً افسرده شدم آقای شوخ!!!
تا پیش از این کمی به خودمان مفتخر بودیم.. ولی در حال حاضر، از شدت خجالت زیر پتویمان قایم شده ایم !!!!! هعی بابا........!!!!
حالا چرا زیر ِ پتو؟! با این گرما!!!
مث همه ی ماها خجالت نکش و خوش و خرم زندگی تو بکن!!!!
دقیقا رمز پیشرفت اونوریا همینه
ما خودمون توو همه چی کم کاری میکنیم اونوخ از زمین و زمان هم گله داریم
گله داریماااااااا
دراین صورت شما باید کرد باشین؟
بله؟؟؟
از اول :)
Ali bood in postet
Ba ejaze man dar post haye ayandam b in postet link bedam ali bood shokhi
سلام الی.
الی همیشه آدرس وبلاگتو برای ما بنویس ، لطفا :)
خب من الان توی شادی و شعف زیادی دارم غلت می خورم با این تعریفا D:
اصلا اختیار ِ این پست دست ِ تو :)
من همیشه با زبان خارجه مشکل داشتم!اصلا استعداد ندارم...
البته این موضوع با یادگرفتن زبان تخصصی خیلی فرق داره!برای من خوندن کتب تکست انگلیسی پزشکی سخت نیست ولی مکالمه انگلیسی برام سخته!
البته ما زبان شناس و غرب شناس هم نیستیم و همینقدر که بلدیم برای جایگاهی که هستیم کفایت میکنه لابد!!!
حرف ِ حساب جواب نداره، داره؟!
لابد...
چی بگم!؟
همین الان هم با مخلوط کردن زبانمون با فرنگیا خودمونو با کلاس قلمداد می کنیم!!!
این " کیس" یکی از "اسپشیال"ترین " تایتل"های زبانشناسی است ( به خصوص در کشورهای جهان سوم) که "تایم"های زیادی روش کار شده ولی هنوز به نتیجه ای نرسیده!!!
و منکه در آموختن زبان به شدت شبیه حسن کچل میباشم!
تنبلیش منظورمه!!!
ممنون که بلافاصله شفاف سازی کردین :))
ﻣﺎ اﺳﺘﺎﺩاﻱ ﺧﻮﺑﻲ ﻧﺪاﺷﺘﻴﻢ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﺟﺎﻫﺎﻱ ﺧﻮﺏ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩﻳﻢ
ﻫﻤﻴﻦ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭ ﺧﻴﺮ ﺳﺮﻡ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻫﺴﺖ...اﻳﻦ ﺑﺎﺑﺎﻱ ﻣﺎ ﻗﺮاﺭ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺗﺮﻛﻲ ﻳﺎﺩ ﺑﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﺩﺭﻳﻎ اﺯ ﻳﻪ ﻛﻠﻤﻪ و ﺟﻤﻠﻪ
ﺷﺎﻳﺪ ﺧﺪا ﺧﻮاﺳﺖ ﺑﺎ ﺷﻤﻮ ﻗﻮﻡ و ﺧﻮﻳﺶ ﺷﺪﻳﻢ...ﺷﻤﻮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻛﺮﺩﻱ ﻳﺎﺩ ﺑﺪﻩ
ﻣﺸﺘﺮﻛﻢ ﻛﻪ ﺧﺐ ﻣﻴﺪﻭﻧﻲ ﻛﺠﺎﻳﻲ ﻫﺴﺖ و ﻗﺮاﺭﻩ اﻭﻥ ﺯﺑﻮﻧﻮ ﻓﻮﻝ ﻛﻨﻪ
تو نیکی می کن و در دجله انداز...
تو ما رو به معشوق برسون من زبان ِ " اسپرانتو " هم به تو یاد میدم :))
البته اول باید خودم برم یاد بگیرم بعد D: