-
آدم بیخود.
یکشنبه 26 شهریور 1391 11:50
آدم بیخودیم! اینو از روی نا امیدی یا کمبودِ عزتِ نفس و ... نگفتم. اینو گفتم که بدونم دارم چیکار می کنم و البته چیکارا کردم. شما به حسابِ طرحِ مشکلی و مسئله ای بدونید که من دارم. ظاهرا طرحِ مشکل و به زبانِ دیگه شناساییه نوع درد و مرض، شروعِ فرآیندِ درمانِ، به همین خاطر گفتمش که بهتر از شما، خودم بدونم که چیم و کیم؟!...
-
بشنو از نی...
جمعه 24 شهریور 1391 21:28
می تونم روزهای متوالی بشینم و هر روز بیشتر از چندین بار به " نی نامه"ی مولانا با صدای شجریان گوش بدم و هر بارم که گوش می دم ناخودآگاه چشمامو ببندم و برم توی یک خلسه ی روحانی * . * مجبور شدم از این کلمه استفاده کنم وگرنه زیاد به این تقسیم بندی ها ی "روحانی" "جسمانی" معتقد نیستم!
-
بیا بریم دریا کنار...
چهارشنبه 22 شهریور 1391 14:28
حمیرا روی " استیج" داره می خونه و من هم تو حال وهوای این که ای خدا بزن پسِ گردنِ" ضعیفه ای" چیزی مارو خیلی " اسپشیال" دعوت کنه به این دریا کنار ببینم به امید خدا فحشا بیداد میکنه یا نعوذ بالله نه!؟ اما غافل از اینکه " کانکشنِ" من با "حی لایموت" چند صباحیست دچار خسران...
-
تنها
دوشنبه 20 شهریور 1391 11:18
به سراغِ من اگر میایی نرم و آهسته " نیا" تا تَرک بردارد "چُدَنِ" تنهایی من... نمیدانم چه حکمتی داشته است که " تن + ها " که بیانگرِ در هم لولیدنِ دو تن و یا بیشتر است اینچنین بارِ منفی به خود گرفته؟!
-
به سراغ زنان که می روید تازیانه را فراموش نکنید
چهارشنبه 15 شهریور 1391 17:55
* ... فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنّ َ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیّاً کَبِیراً * ترجمه: ... پس زنـان صالح آنـانی هستند که...
-
اخ و تف!
یکشنبه 12 شهریور 1391 18:22
به هر حال این اوضاعی است که می بینید و تفسیر لازم ندارد. قسمتمان این بوده یا نبوده دیگر اهمیت ندارد. سگ بریند روی قسمت و همه چیز. خیال دارم یک چیز وقیح مسخره درست بکنم که اخ و تف باشد به روی همه. شاید نتوانم چاپ بکنم. اهمیتی ندارد و لیکن این آخرین حربه من است تا اقلا توی دلشان نگویند فلانی خوب خر بود! صادق هدایت از:...
-
حسش نیست.
شنبه 11 شهریور 1391 21:47
کُُُلهم تعطیلم...
-
Omnis homo mendax
سهشنبه 7 شهریور 1391 11:21
در تورات آمده است که "انسان طبعا ً دروغگو است" * . نمیدانم این را به حسابِ جایزالخطا دانستن انسان بگذارم یا خیر؟! اگر نگوییم در همه ی فرهنگ ها، می توان گفت به طور قطع در بیشتر فرهنگ ها دروغ گفتن امرِ نکوهیده ای است. ولی چیزی که برایم مشهود است عصاگونه بودنِ دروغ هایی است که در مواقعِ حساس می گوییم. به نوعی...
-
نقش خدا در روی دادنِ حوادثِ طبیعی از دیدگاه قرآن
سهشنبه 31 مرداد 1391 15:31
این بحث که حول محورِ دیدگاههای مذهبی و قرآنی است و عاری از دیدگاههای شخصیه رو دو سال پیش با یکی از استادامون که همیشه ی خدا با هم اختلافِ نظر داشتیم انجام گرفت (البته در اینجا اندکی به تفصیل موضوع رو بازتر کرده ام) که علی رغم همه ی دلایلِ نقلی و قرآنی که برای استاد آوردم ایشان فقط با تکیه بر دیدگاهِ خودشان و بدون هیچ...
-
شاید زندگی
دوشنبه 30 مرداد 1391 09:23
سهل گیری و مدارا... شاید زندگی همین باشد!
-
فریادی از سرِ درماندگی...
شنبه 28 مرداد 1391 22:58
هرچی چرت و پرت میگم و هرچی خزعبلات می نویسم انگاری که یه مُسَکّن موضعی خوردم و بعدش دوباره باز می بینم همونی هستم که بودم و گشایشی تو حالم ایجاد نمیشه. همینکه شما خوشید ما را بس...
-
در آغوشِ صبا
جمعه 27 مرداد 1391 14:53
همیشه ی خدا دوست داشتم (و البته ناگفته نماند که هنوزم دوست دارم) که یه "صبا" نامی می بود و من براش چه چهِ می زدم و می خوندم که: رشک برم کاش قبا بودمی/ چونکه درآغوشِ "صبا" بودمی
-
بی کم و کاست!
پنجشنبه 26 مرداد 1391 16:37
لعنت... نه شمعی دارم نه چراغی که در تاریکی روشنش کنم، پس بی خود موعظه نفرمایید، ممنون.
-
فرارِ بی مغزها
دوشنبه 23 مرداد 1391 22:00
با رفتن ِ من به فرنگستان، دور ِ اولِ فرارِ بی مغزها کلید می خورد. چند سالی است رفتن نرفتن شده خوره ی مغزم...
-
بچه ی نافِ بهشت
یکشنبه 22 مرداد 1391 15:20
" گویند که دوزخی بوَد عاشق و مست" * تا اینجای کار من رو بچه ی نافِ بهشت بدونید... * قسمتی از یک چکامه ی همای در کنسرت با دوزخیان.
-
پایانِ تاریخ
سهشنبه 17 مرداد 1391 18:44
فرانسیس فوکویاما، تئوریسین آمریکاییِ ژاپنی الاصل در نظریه معروفش، "پایان تاریخ"، لیبرالیسم را پایانِ تاریخ می داند و معتقد است که لیبرالیسم، برترین (اگر یگانه نخوانیمش) سیستمی است که انسانه را به آمالش می رساند و چراغِ راهِ موفقیت انسان ها در آینده همین لیبرالیسم است و به نوعی با لبیرالیسم است که تاریخ پایان...
-
شوخیه وسطای ماه رمضون
شنبه 14 مرداد 1391 22:36
امروز عصر داشتم بازیه المپیکیه "سرنا ویلیامز" و "ماریا شاراپووا" رو زنده نگاه می کردم که ببینیم چند چندی هستن اینا! متاسفانه یا شایدم خوشبختانه ویلیامز بازی رو مقتدرانه بُرد و شاراپووا دست از پا درازتر رفت. اما نکته ی اصلی اینه که ماشاالله به این خانوم شاراپووا D: می خوام یه کمپین اینترنتی-وبلاگی...
-
فقط من بابِ اطلاع و لا غیر!
جمعه 13 مرداد 1391 14:28
توو یه کشور که اسم خبر گزاریش "شینهوا"س (شما بخوانید شهین هوا!) ظاهرا مسئولین محلیشون میرن خونه ی مسلمونا و با خوراندن موادِ غذایی به اونا، نمیذارن روزه بگیرن. توو یه کشور دیگه که اسم خبرگزاریش "ایرانا"س (شمام همون ایرنا بخوانید!) مسئولین با انواع قانون و تبصره و ماده الحاقیه کسایی که روزه نمی گیرن...
-
از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
سهشنبه 10 مرداد 1391 17:01
معمولا در عرصه سیاست منافع است که به هر چیز دیگه ای می چربه و کشورهای حامی سوریه هم در این برهه ی زمانی همینو در نظر دارند اما آقایانِ حامی!، تا الان نزدیک و شایدم بیشتر از بیست هزار نفر کشته شده اند. بچگیا نوشت: بچه که بودم گاهی سوریه و روسیه رو قاطی می کردم، می بینم که زیادم به خطا نرفتم. تاریخچه نوشت: روسیه (شوروی)...
-
بخوانید و بیاندیشد
دوشنبه 9 مرداد 1391 15:14
ظروف زمانی و مکانی را می شناسم ولی سعی می کنم که مقهورشان نشوم. این را گفتم که بگم فرهنگ ها برآمده از یک سری قراردادهای نوشته و نانوشته هستند که در زمان و مکان خاص، می توانند معنایی متفاوت از قبل داشته باشند و یا دستخوش تغییر و دگرگونی شوند و این به نظرِ من یعنی تحرک اجتماعی، یعنی سیال بودن اندیشه و درجا نزدن. یکی از...
-
از برای ازدیاد نسل!
پنجشنبه 5 مرداد 1391 16:16
در چند سال گذشته تاکید مقامات اصلی کشور به نادیده گرفتن سیاست کنترل جمعیت از طرف مردم بوده و در این چند روز و بعد از اعلام نتایج سرشماری سال 1390، این تاکیدات جنبه ی جدی تری به خودش گرفته. این که کشوری با وسعت و ثروتمند از لحاظ منابع طبیعی چون ایران می تواند جوابگوی جمعیتی بیشتر از این تعداد جمعیتی که هست می باشد، تا...
-
رأفت اسلامی
سهشنبه 3 مرداد 1391 14:48
بحران اقتصادی در اروپا و آمریکا بیداد می کند، خدایا به دادشان برس. پ.ن: شاه مست و شیخ مست و شحنه مست و میر مست/ مملکت رفته ز دست (خود حدیث مفصل خوان از این مجمل)
-
پوست اندازی
شنبه 31 تیر 1391 15:22
پوست اندازی هایم دارند به مراحل جدید تری و البته جدی تری می رسند. پ.ن: احساساتم ملغمه ای شده اند از سرکشی، ترس، دوگانگی، اجتناب، گناه، توهم، نیاز شدید برآورده نشده و ...
-
قاطی شدن با مرغا!
پنجشنبه 29 تیر 1391 14:55
مرغ هم گرون شده، دیگه قاطی مرغا شدن نمی صرفه.
-
اتفاقِ جنسی
چهارشنبه 28 تیر 1391 02:05
اسلاوی ژیژک توی یکی از مقالاتش در مورد دیدگاه اسلام به "امرِ جنسی" میپردازه و کلام رو با یک حدیث به گمانم نبوی شروع میکنه که مضمون حدیث گویا این است: "وقتی دو نامحرم در یک اتاق بسته با هم خلوت کنند، نفر سوم شیطان است" یعنی بودن در یک محیط بسته برای دو مسلمان ناهمجنس مستلزم به وجود آمدنِ یک...
-
خُنُک
شنبه 24 تیر 1391 00:19
نمیدونم شما هم این وضعیت رو تجربه کردین که نه چیزی برای گفتن دارین نه برای نوشتن اما می خواین "حضور" داشته باشین؟! الآن من تو یه همچین وضعیتی هستم، یه خلا شاید، یا تهی بودن از هر چیزی! خیلی وقتا این بیت از مولانا لقلقه ی زبونم، آهنگشو دوست دارم، فکرِ پشت شو می پسندم انگار، باهاش می تونم تا نا کجا آباد برم و...
-
اندوهگین از آنچه حق شده است
پنجشنبه 22 تیر 1391 00:24
وقتی از آنچه که نیاز داری محرومت می کنند، دیگر در واژگان لغت بسیاری از ما به جای واژه اروتیک ، تجاوز می نشیند و آنگاه است که دیگر تجاوز حق مسلم ما است و نه چیز دیگر!
-
پیامبر، دیوانه
سهشنبه 20 تیر 1391 10:38
من اگر پیامبر بودم، رسالتم شادمانی بود. بشارتم آزادی و معجزه ام خنداندن. نه از جهنمی می ترساندم نه به بهشتی وعده می دادم... تنها می آموختم مهربانی را؛ اندیشیدن را و "انسان" بودن را. از smsهای واقع در inboxام برایتان نوشتم! تا از حسِ خوبی که بعد از خواندنش به من دست داد شما را هم سهیم کنم. عنوان را از کتاب...
-
عنوان ندارد
یکشنبه 18 تیر 1391 01:37
برای تغییر در حال و هوای خودم و لیست کردن چیزایی که خودم دوست دارم برای فهرست بندی کردن ذهن خودم (این همه خودم خودم گفتنمو نذارید به پای خودمحور بودنم!) کارایی که معمولا دوست دارم انجام بدم رو اینجا می گم: عکاسی کردن، رمانی که حال و هوای تاریخی(معاصر بیشتر) اجتماعی سیاسی داره رو خوندن، فیلم دیدن، ورزش کردن (به شرطی که...
-
حماقتی دامنه دار
پنجشنبه 15 تیر 1391 12:48
افتخار کردن به یک چیز وقتی معنا و مفهوم پیدا می کند که من به عنوان یک شخص و عامل موثر در کسب اون افتخار تاثیر داشته باشم( عکس این قضیه هم برای تنفر صادق است)، به همین خاطر هیچ وقت سعی نمی کنم به عوامل اجباری زندگیم از قبیل زبان، ملیت، رنگ مو و پوست افتخار کنم و یا بالعکس متنفر باشم.