-
تاخیر مثنوی!
دوشنبه 5 تیر 1391 09:16
بودن در محیطی چون وبلاگستان برای کسی که می خواهد ته مانده های وجودش را که از خودش هم هست عرضه کند، غنیمت بزرگیه. اینجا دوستان و همراهانی پیدا خواهی کرد که بهتر از آب روانند و میایند و میروند بدون هیچ چشم داشتی. همین خصوصیات و خصوصیات ریز و درشت ِ دیگه ای آدم را وادار می کند که بیاید و بنویسد و بخواند. من هم از آن دسته...
-
دوستش دارم و دلتنگشم
جمعه 2 تیر 1391 12:03
خواهرم یه دختر کوچولو داره که من صداش می کنم "سانی جون"، اسمش "سانا"س. هیشکی مث ِ این فسقلی نمیتونه جام ِ وجودمو از دوست داشتنش پُر کنه. گاهی وقتا از هرچی و هرکی که دلزده می شدم و می شوم به سانا پناه می برم! یک دقیقه با سانا بودنو به دنیا نمیدم، گاهی با خودم فکر می کنم که این همه محبت چرا؟ اما...
-
سرطان زاده
پنجشنبه 1 تیر 1391 00:56
اولین تیر را، اولِ تیر نوش کردم. پ.ن: زاده ی اول برج سرطان و نوش کننده ی اولین تیر ِ زندگی در اول تیرم.
-
متحجر
یکشنبه 28 خرداد 1391 13:52
متحجر تر از آنیم که بپذیرم تحجر چیز ِ بدی است... تحجر را دوس دارم چون آغوش ِ بازت برای دیگری را سنگ سار می کند. پ.ن: جمله ای برای آینده ام .
-
جمعه نگاشت بی هویت
جمعه 26 خرداد 1391 11:30
من بیمارم. شک ندارم مرضی که گرفتم لاعلاج است. لابد می پرسید چرا؟ دلیلش را نمی توانم توضیح بدهم. اما اعتمادی که به خودم دارم این حس را در من تقویت کرده. اولین بار که در تختم می لولیدم و از درد به خودم می پیچدم را خوب یادم است. سه ماه بیشتر نداشتم. تولد من دقیقا بیست و سه سال بعد از زاییده شدن فرزند چهارم پدر و مادرم که...
-
خاطره (بدون ِ ! یا ؟ و یا حتی ؟!)
جمعه 26 خرداد 1391 03:52
برگی از خاطراتم در سال 1414 هجری شمسی. یادم میاید اولین باری که از یک دختر درخواست ازدواج کردم بیست و ششم مهر ماه سال 1399 بود و اولین ازدواجمم اول تیر 1403 (دقیقا زاد روز ِ 38 سالگیم) بود.
-
لذت های حال بهتر کن!
دوشنبه 22 خرداد 1391 13:12
یه سری کارای کوچک هست که مهم نیستن ولی وقتی آدم انجامش میده حالش بهتر میشه (البته چون من حالم بده از این جمله استفاده کردم!). می خوام چندتا از این کارا رو که امروز انجام دادم بگم: امروز یه سر رفتم دانشگاه، باغبون ِ دانشگاه داشت آبیاری می کرد، شلنگش خیلی دراز بود این طرف گیر کرده بود خودش اونطرف، هر کاری می کرد نمی...
-
شرعیات!
شنبه 20 خرداد 1391 18:32
اگر شنیدید که نرخ تورم بنابر آمار رسمی 22 درصد است و شما نعره ها از پس و پیش زدید نگران نباشید، وضویتان باطل نمی شود چون اگر با این شرایط، وضع ِ مردم خوب است پس با آن شرایط هم دیگر وضو باطل نمی شود.
-
بازْ تولید ِ ملی!
پنجشنبه 18 خرداد 1391 12:13
سالِ بازْ تولید ِ ملی؛ سالی که حماقت، بازْ تولید شد؛ سالی که فلاکت، بازْ تولید شد؛ سالی که فضاحت، بازْ تولید شد و بالاخره سالی که ایرانی، بازْ تولید شد.
-
طبق ِ آمار!
چهارشنبه 17 خرداد 1391 04:04
طبق ِ آماری که من شنیدم و دیدم، درصد بزرگی از فضای نت و وب سایت های جهانی، سایت های پور*نو و صکص هستند... آماری که خودم بهش دست پیدا کردم و درصدد افشاش هستم اینه که اگر توجه کرده باشین چیزی در حدود شونصد درصد وبلاگ های ما ایرانیا صحبت، گله و ... از عشق و عُشاقمون ِ! درصدد ِ هیچ نتیجه گیری بر نیاید لطفا. با تشکر، اداره...
-
سکوت برای چه؟
دوشنبه 15 خرداد 1391 12:53
در آموزه های ما آمده که وقتی عصبانیت بر ما غلبه می کند، سکوت اختیار کنیم! به نظرم خدا همیشه عصبانی است.
-
ایدئولوژی توالت!
شنبه 13 خرداد 1391 04:16
از قدیم الایام، حالا یا به شوخی یا به راست در میان ما ایرانیان توالت جایی برای فکر کردن هم به شمار می اومده ولی اینکه بشه از خود ِ توالت و سیفون یک فکر یا ایدئولوژی بیرون کشید امر ِ غریبیه برای ما. اینایو که نوشتم قابل فهم نیست مگر آنکه نظریه "رابطه ی ایدئولوژی با توالت" که به تحلیل و واکاوی در مورد ِ نوع ِ...
-
پاهاتو بیار ببینم!
جمعه 12 خرداد 1391 02:52
قبل از هر کاری لطفا اینجا را حتما بخوانید! مکالمه ی بین دختر پولدار و نامزدش: دختر: عزیزم دوسم داری؟ پسر: این چه حرفیه؟ بله که دوست دارم! دختر: عزیزم جوراباتو درآر و پاچه هاتم بده بالا... حالا بگو دوسم داری؟ پسر: آخه جورابام بو میده! دختر: اشکال نداره. پسر: باشه قبول ولی یه خورده برو عقب چون من این جور وقتا ناخودآگاه...
-
پوچ انگاری ها و فلسفه ی زندگی من!
یکشنبه 7 خرداد 1391 02:34
1- وقتی صحبت از سربازی می شه و اینکه باید 2 سال تمام بیگاری کنم گُر می گیرم از این همه ظلم و به خاطر ِ بعضی محذورات اخلاقی نمیرم که عضو بس*یج بشم تا بلکم چند ماهی از خدمتم کم بشه، اما گاهی این فکر با اطمینان از غلط بودنش مثل خوره به جونم میوفته که کدوم محذورات؟! که چی بشود مثلا؟! گور ِ بابای همه ی محذورات، بچسب به...
-
!?It is dangerous here
پنجشنبه 4 خرداد 1391 20:20
پست قبلی تابو شکنی نبود، یه درد دل بود، درد دلی که خیلیارو شاید از وبلاگ بپرونه و یا اینکه خیلیا که میان اصلن کامنت نذارن! به هرحال، گفتم انسان به خاطر ذات ِ اجتماعی بودنش دوست داره دور و برش شلوغ باشه و من هم قاعدتن از این قاعده مستثنی نیستم و خواستم یه پست جدید بذارم که از اون بحث دور شده باشیم، که نشدیم ظاهرن.
-
صکص ِ شبانه
دوشنبه 1 خرداد 1391 04:07
بدون واهمه و به دور از لفافه از حس ِ الآنم میگم، " دلم صکص * می خواد" * واژه ی تبدیل شده ی همان که می خوایم و اون وقتی که باید باشه نیست!
-
آرزو بر جوانان عیب نیست
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 14:26
دلم همسری می خواهد که از ته دل، و نه تحت تاثیر من یا جو روشنفکری(من و روشنفکری دو امر منفک از هم هستیم!)، وقتی به او کتابی هدیه می دهم، بگوید " این بهترین هدیه ای بود که بهم دادی" ... پ.ن: شاید من پیچش مو می بینم و شمایی که می خوایی زود قضاوت کنی، فقط مو!
-
شوتی گری و شوتی انگاری!
دوشنبه 14 فروردین 1391 00:52
یارو استاد ِ دانشگاه تو فقه و الهیاتِ، سر ِ سفره شام خواهرمو صدا میزنه که چرا ارشد امتحان ندادی و از این حرفا(خواهرم لیسانس روانشناسی داره و معلم پایه ابتداییه!)، خواهرم جواب میده که دیگه نشد و گفتم بچه هام حداقل یه خورده بزرگ تر بشن(دو تا خواهر زاده دارم، یکیشون 5 ساله و اون یکی 1.5 ساله)... خواهرم که میره استاده...
-
چه گویم؟!
شنبه 27 اسفند 1390 00:01
بی هیچ انگیزه ای چشم چرانی می کنم و می بینم و می بینم و می بینم...
-
من شبیه کیَم؟!
یکشنبه 21 اسفند 1390 14:52
رفتم کتابخونه که یه کتابی بگیرم، پشت سیستم داشتم سرچ می کردم که پسره بغل دستیم که اونم داشت پشت یه سیستم دیگه سرچ می کرد و در حالی که به مونیتور روبروی خودش خیره شده بود بهم گفت "شما شبیه دانشجوای خارجی هستین که آدم تو فیلما می بینه" واعجبا! حالا به نظر ِ شما قیافه ی من که شبیه خارجیاس چطوریه؟! خودم بهتون...
-
14 میلیون زن ذلیل!
جمعه 19 اسفند 1390 11:27
در این که گروهی از مردان هستند که به طور کامل تحت سلطه ی زنانشان می باشند شکی نیست (نمونه هایی که خودم شاهد بوده ام گویای این نکته می دانم) اما آیا واقعا در شرایط کنونی جامعه این امر غالبیت دارد که از آن نوشت؟ آیا واقعا پرداختن به چنین امری ضربه به جنبش فمنیست ایران است؟ آیا نباید به طرح موضوعی که در جامعه موضوعیت...
-
نیچه!
پنجشنبه 18 اسفند 1390 20:10
گریه کردنِ نیچه بعد از شلاق زدنِ اسب توسط کالسکه چی رو به یاد دارید... آخرش که چی آقای نیچه؟! پ.ن: همین نیچه آخر عمری دیونه شد.
-
خود استفهامی!
دوشنبه 15 اسفند 1390 20:42
حتما که نباید چیزی گفت یا نوشت، خودتون بفهمید دیگه.
-
سیزیف ِ درون
شنبه 13 اسفند 1390 19:41
چند سالی هست که این حس رو دارم، اما این چند ماه ِ بیشتر شده؛ حس و حال ِ سیزیفُ دارم.
-
...
چهارشنبه 10 اسفند 1390 11:57
انگار، من زنده به آنم که یک لحظه روی آرامش را نبینم. پ.ن: دلیل ِ خاص ِ آنچنانی نداره، حال ِ عمومیم اینو میگه!
-
استفتا!
یکشنبه 7 اسفند 1390 16:08
خصوصی ترین و لذت بخش ترین حالتم را بدون ِ بودن ِ تو تجربه می کنم؛ تویی که حتی نمیدانم چه کسی خواهی بود.
-
مادر
چهارشنبه 3 اسفند 1390 05:52
مادرم را دوست دارم، بی آنکه همانند اُدیپ عقده ای باشم. پ.ن: دوست داشتم از مادر بنویسم. فقط همین.
-
اِسپَندم، اِسفَندی
دوشنبه 1 اسفند 1390 06:00
اولِ اسفندِ، نه من خونه ام، نه اینجا خونه اس! بَسم نیس؟! دوری گاه و بیگاه تو این 8-7 سال اَمانمو بریده. به طور متوالی نهایت بتونم 4-3 ساعت بخوابم، که اونم تو 24 ساعت یک بار تکرار میشه.
-
منافع ضرر
پنجشنبه 27 بهمن 1390 21:48
صالح بن قدوس گفت: هیچ حال نیست که درو امید نفعی نباشد. شخصی گفت: اگر مردی را به یک دست بیاویزند، در آن چه حال باشد؟ گفت: زیر بغلش عرق نکند! پ.ن: کپی شده از اینجا .
-
به ف*ا*ک رفتن ِ شبانه
دوشنبه 24 بهمن 1390 04:22
از همه دنیا خستم. نه یکی، نه دوتا، چندتا مشکل که هرکدومشون بسه واسه اینکه زمین گیرم کنن سرم هجوم آوردن... خیری ندیدم از این دنیا، خستم، تا دلتون بخواد خستم. زندگی ما مثل ِ مردگی ماست، دیگه نمی دونم مرده بودنمون زندگی هست یا نه؟! پ.ن: اومدم پست بذارم چشم به این وبلاگ افتاد! که چی آخه؟ وابستگیه اینجوری که چی بشه آخرش...