شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

به ف*ا*ک رفتن ِ شبانه


از همه دنیا خستم. نه یکی، نه دوتا، چندتا مشکل که هرکدومشون بسه واسه اینکه زمین گیرم کنن سرم هجوم آوردن... خیری ندیدم از این دنیا، خستم، تا دلتون بخواد خستم.

زندگی ما مثل ِ مردگی ماست، دیگه نمی دونم مرده بودنمون زندگی هست یا نه؟!



پ.ن: اومدم پست بذارم چشم به این وبلاگ افتاد! که چی آخه؟ وابستگیه اینجوری که چی بشه آخرش مثلن؟! ناگفته نماند از ته دلمم آروز کرد که یکی تو این لحظه برای من اینجوری باشه!



نظرات 6 + ارسال نظر
آسیه جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 13:04 http://neveshtehayea30.blogfa.com

وضعی که الان دارم همینه و موندم تو کارم که چکار کنم؟به کدوم مشکل برسم؟آخرش به کجا ختم میشه؟
سر در گمی که هیچ راهی براش پیدا نمکنم...

سردرگمی و بلاتکلیفی بدترین دردِ ممکنه، بدترین...

نیمچه مغز متفکر پنج‌شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 22:24

اشفته بازار داریوش به ذهنم میرسه!
اگه سرنوشت ادم بود تا حالا صد دفه ترور شده بود!
به جان خودم!

آشفته بازاریست.

راسکلنیکف چهارشنبه 26 بهمن 1390 ساعت 00:49 http://soir.blogfa.com

ولی من تونستم... گاهی خنثی خنثی میشم...بیخیال بیخیال...درسته که این بیخیالی ممکنه چندین روز پس از یه تشنج باشه یه تشنج روحی ولی میشه... نمیدونم شاید من ادم خیلی بیخیالیم...

نه! شما آدم خوشبختی هستین... شایدم من بتونم!

راسکلنیکف سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 03:25 http://soir.blogfa.com

چه خستگی وحشتناکی... گاهی برام پیش میاد نمیتونم بگماین گاهی به معنای اینه که رفع میشه ولی به معنای اینه که گاهی حس میکنم باید خودمونو بزنیم به بیخیالی...وقتی نشه کاری کرد.

وقتی نشه کاری کرد مطمئن باش نمیشه بی خیالی هم پیشه کرد.

فاطیما دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 20:26 http://dokhis.blogsky.com

میفهممت همین...

همیشه گفتم، ما نسلی هستیم که به قول شاملو "درد ِ مشترکیم"

کاتیا دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 11:45

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد