شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

او مـُرد

«پیرها مرگ در پیش دارند و جوانان، عشق. مرگ، فقط یک بار پیش می آید ولی عشق، چند مرتبه سر می رسد.»

این جمله را تازه بعد از مرگش خواندنم... باری، گابریل گارسیا مارکز درگذشت. یک خبر که شوکه می کند.

دوران ادامه دار رمان خوانیم را با او و با صدسال تنهاییش آغاز کردم و قلمش می برد مرا تا نا کجا آباد و ...

اما دیگر او نیست. بدرود گابو جان.


شنود اسلامی

عنوان انتخابی یک عنوان خود ساخته نیست. عنوان برگرفته از این خبر (کلیک کنید) است. چند سالی است که خیلی از واژه ها با پسوند و گاهی پیشوند " اسلامی" وارد ادبیات جاری مدیران کلان کشور شده است. این "شنود اسلامی" هم از آن دست از واژه هاست که اتفاقن خیلی نچسب است برای اینکه در آیه 12 سوره حجرات به صراحت آمده است که :


یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لَا تَجَسَّسُوا ...


این از مصادیق بارز لا تجسسو است. شاید برای خیلی ها این گمان پیش بیاید که خوب گاهی لازم است... انکاری در این نیست ولی تجربه ثابت کرده که همین تبصره های کوچک راه را برای بی قانونی های گسترده باز می کند و دیگر امنیت روانی از اینی که هست بدتر می شود. در لیبرالترین کشور این اتفاق افتاد ولی آن جا ادوارد اسنودنی بود که بعدا همه چی را روی دایره بریزد اما اینجا...


ادامه ی مطلب کوتاهی هم هست، اگر حوصله داشتید بخوانید. 

بعدا نوشت: ادامه ی مطلب تو این قالب معنا نداره! اومده زیر همین پست ادامه شو گذاشته، فقط چندتا خط تیره گذاشته. خسته نباشی..!!!


 چند سال پیش " فرج* سرکو*هی " که یکی از روزنامه نگاران و منتقدان ادبی است، داشت در مورد بازجویی های خودش حرف می زد (البته شیوه ی بازداشت و ماجراهای بعد از آن هم که بسیار شنیدنی و تلخ است را نمی شود در این فرصت کوتاه بازگو کرد ولی توصیه می کنم بخوانید). به یک نکته بسیار عجیبی اشاره کرد و آن این بود که:

 "من در بازجویی هایم بسیار با اراده و مقاوم بودم و به هیچ وجه تحت تاثیر هیچ یک از شگردهای بازجویی قرار نمی گرفتم تا اینکه یک روز چیزی را به من گفتند که از درون خرد شدم و دیگر تاب نیاوردم. آن ها جمله ای را که من همیشه در لحظه ارگا*سم به زبان می آوردم را به من گفتند! آن لحظه فهمیدم که وقتی این ها از خصوصی ترین لحظه ی یک آدم خبر دارند (به علت دستگاه شنودی که در اتاق خوابش کار گذاشته بودند) پس دیگر هیچ یک از رازهای زندگی من برایشان پوشیده نیست... "


تصور کنید اگه حتی...

تصور کنید که یک کتابی به شما معرفی شده و شما در به در دنبال آن کتاب هستید و البته دیگر تجدید چاپ نمی شود و در به دست آوردنش نا امید شده اید اما در کتاب گردی هایتان در یک کتابفروشی معمولی بهش بر می خورید و قیمت پشت جلد را نگاه می کنید و می بینید 4500 درج شده و خیلی خوشحال این کتاب را با بقیه ی کتاب ها به صندوق می برید تا پول را پرداخت کنید و می فهیمد قیمت کتاب به ریال است نه تومانچه حالی پیدا می کنید؟! از این بهتر می شود اتفاق بیافتد؟!


این تصور ِ زیبا، 4 سال پیش در یک کتابفروشی در بابلسر برایم اتفاق افتاد و آن کتاب هم " نظام های سلطانی" بود با نزدیک به 500 صفحه!


ترکیبانه!

یارانه ترکیبی است از "یار" + "آنه" خوب این یعنی چه؟! یعنی یار آنه که گیرد دستِ دوست...


+یارْ آنم آرزوست.


ترانه "چرا رفتی؟" با صدای همایون شجریان و شعر سیمین بهبانی شنیده نیه، بشنوید :)



یه حس زیبای واقعی :)


نمی دونم اونایی که خواهرزاده ندارن و یا خواهرزاده شون دختر نیست دلشون به چیه این زندگی خوشه؟!


+دختر بچه ها خیلی شیرینن به خصوص اگه خواهرزاده ات باشن :)


آزادی

آزادی لغتی جذاب، چند وجهی، فریبنده و قابل تفسیر و تاویل است، اما همه ی این ها به کنار، آزادی چهار بی گناه از خیل بی گناهان بسیاری که در بندند می تواند حس زیبایی از جنس سرزندگی(آنهم برای چند لحظه) در شریان های مرده ی آدم  روان سازد.


+ تلخی نبود پنجمی گزنده تر از آن است که نتوان جلوی اشک را گرفت.


++ آهای کسی که پیغام گذاشتی و خوشامدگویی کردی و گله کردی که چرا کامنتات رو تایید نکردم و راه ارتباطی هم جز ایمیل نذاشتی و ایمیل هاتم فک کنم چک نمیکنی! کامنتی ازت دریافت نکردم دوست قدیمی و خوبم وگرنه به دیده منت تاید می کردم.


زهی خیال باطل

تا ایدئولوؤی بر یک کشور حاکم باشد، چیزی به نام ملت واحد یا دولت - ملت ، مزاحی بیش نیست!

تنها کاری که از دست ما بر می آید این است که به هر عقیده و اندیشه ای احترام بگذاریم و همه را به مدارا ( تسامح یا تلرانس و یا رواداری) تشویق کنیم و خودمان هم از این ایده پیروی کنیم.

به امید روزی های خوب...

باز آمدم...

سلام.

باز آمدم چون عید نو تا قفل و زندان بشکنم/ وین چرخ مردم خوار چنگال و دندان بشکنم!

سلامی دیگر خدمت تمام دوستان عزیز و اینکه همه تون رو دوست دارم :)

سعی می کنم از این به بعد جسته گریخته به وبلاگ سر بزنم و از خجالت خیلی از دوستان عزیز در بیام.

راستی... سال نو بر همگی پیروز و فرخنده باد.