هرچی چرت و پرت میگم و هرچی خزعبلات می نویسم انگاری که یه مُسَکّن موضعی خوردم و بعدش دوباره باز می بینم همونی هستم که بودم و گشایشی تو حالم ایجاد نمیشه.
همینکه شما خوشید ما را بس...
" گویند که دوزخی بوَد عاشق و مست"*
تا اینجای کار من رو بچه ی نافِ بهشت بدونید...
امروز عصر داشتم بازیه المپیکیه "سرنا ویلیامز" و "ماریا شاراپووا" رو زنده نگاه می کردم که ببینیم چند چندی هستن اینا! متاسفانه یا شایدم خوشبختانه ویلیامز بازی رو مقتدرانه بُرد و شاراپووا دست از پا درازتر رفت.
اما نکته ی اصلی اینه که ماشاالله به این خانوم شاراپووا D: می خوام یه کمپین اینترنتی-وبلاگی راه بندازم و ببینم شما دوستای خوب توو فامیل و آشناهاتون ندارین کسی مثِ ایشونو که مارو بهشون معرفی کنید یا چه میدونم اوشونو به ما معرفی کنید؟! اگه خودتونم این چنین با کیفیت هستین قابلِ قبولِ. و خواهشی که دارم اینه که چون تعداد نفراتِ انتخاب شده صرفا یکی دو تا بیشتر نیست هرچه زودتر اقدام کنید.
با تشکر، کمپینِ"دنبالِ یکی مثِ شاراپووا گشتن برای دوستی، نه ازدواج، با شوخِ شب".
ظروف زمانی و مکانی را می شناسم ولی سعی می کنم که مقهورشان نشوم. این را گفتم که بگم فرهنگ ها برآمده از یک سری قراردادهای نوشته و نانوشته هستند که در زمان و مکان خاص، می توانند معنایی متفاوت از قبل داشته باشند و یا دستخوش تغییر و دگرگونی شوند و این به نظرِ من یعنی تحرک اجتماعی، یعنی سیال بودن اندیشه و درجا نزدن. یکی از این فرهنگ های حاکم رابطه ی بین دوجنس مکمل و نه مخالف است که همیشه انتظار می رود پسر پیشدستی کند برای ابراز علاقه و بنیان نهادن یک ارتباط. این فقط و فقط مختصِ جامعه ی ما نیست و میشه گفت در اکثر قریب به اتفاق جوامع دیگه همینجوریه. اما من به شخصه اعتقادم این است که اگر می خواهیم نابرابری ها را کم کنیم باید از همچین چیزای هم براحتی نگذریم و درصدد اصلاحش ( این نظر کاملا شخصیه و امکان داره که یکی از شما این را به هیچ وجه اصلاح نداند) بر بیایم.
شاید شما بگید که اگه دختری بره و پیشنهاد بده در آینده کم ارزشتر جلوه می کنه پیش پسر. من باید بهتون بگم که این کاملا درسته اما در یک بازه ی فکری، اونم اینکه هم پسر و هم دختر خودشونو به این اعتقاد کاملا پایبند کرده باشند که حتما اینجوریه، وگرنه اگه ما بیاییم و این طرز تفکرو تغییر بدیم دیگه تصوراتمون به این سمت و سو نمیره. من خیلی وقت پیش از خودم شروع کردم و سعی در نهادینه کردن این فکردر نهادم کردم واز پیش دستی کردن یک دختر در ابراز علاقه به پسرِ موردِ پسندش به قضاوت که نمیشینم هیچ، بلکه دید مثبتی به این قضیه دارم. گفتن این حرف از طرفِ منِ مذکرشاید راحت به نظر بیاد ولی اگه شما شاهد بحث ها و گاه جدل های من با همجنسانم در این باره می بودید چنین قضاوت نمی کردید! چون حرفی است خلاف ِ جریانِ تثبیت شده.
در چند سال گذشته تاکید مقامات اصلی کشور به نادیده گرفتن سیاست کنترل جمعیت از طرف مردم بوده و در این چند روز و بعد از اعلام نتایج سرشماری سال 1390، این تاکیدات جنبه ی جدی تری به خودش گرفته. این که کشوری با وسعت و ثروتمند از لحاظ منابع طبیعی چون ایران می تواند جوابگوی جمعیتی بیشتر از این تعداد جمعیتی که هست می باشد، تا حد زیادی نمی توان شک کرد ولی آیا قضیه ای به این مهمی و بنابه شناختی که ما از توانایی های مدیریتی و اقتصادی خودمان داریم آیا الآن موضوعیت دارد یا خیر؟!
بحران اقتصادی در اروپا و آمریکا بیداد می کند، خدایا به دادشان برس.
پ.ن: شاه مست و شیخ مست و شحنه مست و میر مست/ مملکت رفته ز دست (خود حدیث مفصل خوان از این مجمل)