شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

شوخی های شبانه

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زنده گی نشستم

دوستش دارم و دلتنگشم


خواهرم یه دختر کوچولو داره که من صداش می کنم "سانی جون"، اسمش "سانا"س. هیشکی مث ِ این فسقلی نمیتونه جام ِ وجودمو از دوست داشتنش پُر کنه. گاهی وقتا از هرچی و هرکی که دلزده می شدم و می شوم به سانا پناه می برم! یک دقیقه با سانا بودنو به دنیا نمیدم، گاهی با خودم فکر می کنم که این همه محبت چرا؟ اما دنبال ِ جوابش نیستم، واقعا برام مهم نیست، همین که هست و من از ته دلم دوسش دارم برام بسه. الآنم که ازش دورم و دو ماهی هست ندیدمش دلمو خوش می کنم به صدای پشت ِ تلفنش که اونم به زور نگهش می دارن که با من حرف بزنه، و همچنین به عکسایی که ازش دارم و نگاشون می کنم. یه عکسشو الآن گذاشتم بک گراند گوشیم، دوای دردِ منه انگار، تو اوج ِ ناراحتی و ناامیدی دیدنش لبخندرو  رو لبام حک میکنه و بعدش بوسه ای که همیشه صفحه ی موبایلمو خیس می کنه...


این همه رو گفتم گه بگم دلتنگشم.



نظرات 16 + ارسال نظر
می سم دوشنبه 5 تیر 1391 ساعت 09:10 http://timeless.blogsky.com

من هم یک زهراسادات دارم که همه ی این حس ها که گفتی رو بهش دارم... در کل پاکی و آزادی محض دنیای بچه ها مارو مجذوب خودش م یکنه که...

خدا برایتان نگه دارد.
بله، پاکی و معصومیتِ محض.

یه ضعیفه یکشنبه 4 تیر 1391 ساعت 23:42 http://zaefeh.blogsky.com/

خب جناب شوخ ...اسم عکس بچه ای که رو بگ گراند موبایل من هم هست/ ترنم جونه /
اوکی ؟

به قول ِ جوونای این دوره زمونه اوکی... ترنم جون رو باید دوست داشت!

یه ضعیفه یکشنبه 4 تیر 1391 ساعت 22:39 http://zaefeh.blogsky.com/

منم عاشقیت هام رو با بچه هایی که دوسشون دارم تقسیم می کنم
وقتی نوشته تون رو خوندم واقعا درکتون کردم
منم رو بک گراند گوشیم عکس بچه ای هست که دوسش دارم

یه تفاوت بزرگ اینجا هست، من عکس ِ "یه بچه" نیست، عکس ِ "سانی جونِ"...

رضا یکشنبه 4 تیر 1391 ساعت 19:35 http://sosis.blogsky.com

نه تو ممد نیستی!
ولی خوشبحالت به خاطر این رابطه ای که با سانا داری

بالاخره کاشف به عمل اومد پس!
آره واقعا خوش به حالم...

شهرآشوب یکشنبه 4 تیر 1391 ساعت 13:34


می دونی دوس دارم هر چند وقت ی بار از چیزی که حس می کنم بش عادت کردم فاصله بگیرم که نکنه ی وقت که نشه

نه که از وابستگی بدم بیادا
همینطوری دوس دارم با همه چی زور آزمایی کنم
فعلا که همرو فیتیله پیچ کردیم

اوهوم خوبه
آرامش...
خب گاهیم به آشوب می کشدت این دوس داشتنا...

دور از آن آشوب جان و دل دگر صبرم نماند....

دیگه باید ما رو هم فیتیله پیچ کنی فیتیله؟!!!
راستی میدونی جمعه ها تعطیله؟!

maryam یکشنبه 4 تیر 1391 ساعت 10:31 http://m4l2y4m1.blogfa.com

bale ! midoonam midoonam!!

maryam یکشنبه 4 تیر 1391 ساعت 10:00 http://m4l2y4m1.blogfa.com

oon z e bala ham zahmato llah aslan amdi nis man midoonam!!!!!:d

من به IQ شما قسم می خورم، پس میدونم که میدونید که من نمی دونستم!

maryam یکشنبه 4 تیر 1391 ساعت 09:54 http://m4l2y4m1.blogfa.com

salam
hala shoma chi kashtid chi dero kardid?!
hessaye donya namostadame che ajib che sarkhoshi ke begio bekhandi alaki!!

سلام.
ما چون سر رشته ای از کشاورزی نداریم هوا کاشتیم و ...

maryam یکشنبه 4 تیر 1391 ساعت 01:36 http://m4l2y4m1.blogfa.com

salam!!
migam labod hesse ajibam mostadame jomleye soalie shomaro khabari khooondam!!!!
vah vah!!!
kaf kardam:D:D
khob hesse deltangitoon na mostadam:d

و علیکم السلام و زحمت الله!!!
میگن هرچی بکاری همونو درو می کنی، الان این قضیه هم همون شده انگار.

شهرآشوب شنبه 3 تیر 1391 ساعت 22:06

آخ آخ آخ..

دوست داشتن شوخی بردار نی دیگه...
ولی به طور کلی داییا ماهن ماه ه ه
البت واسه خواهر زاده هاشون جاست
و البته دایی فقط مال خواهر زادست دیگه!
چی شد

خوبه که آدم یکیو انقد دوس داشته باشه،پوئن عظیمیه به نوبه خودش

سلام آشوب جان، کجایی تو؟؟؟!!
خیلی خوبه که آدم دوست داشتن تو ذاتش باشه، آرامش میاره.

maryam شنبه 3 تیر 1391 ساعت 21:41 http://m4l2y4m1@yahoo.com

vah!!
migama hesse deltangitooon mostadam!!!!!!!:D:D:D:D:D:D:D:D:D:D:D:D
vali khob inam has ke moshakhasse kheyli dooosesh darin khahar zadatoono
ishalla zood bebininesh

حس ِ همراهیتون مستراح... چی ببخشید مستدام ;)
یه خرده از خیلی اون ور تر.
ایشاالله...

چیستا شنبه 3 تیر 1391 ساعت 14:20

الهی ناهزی. بچه ها دوس داشتنی ان. ینی نمیشه دوسشون نداش. مطمئنم سانا هم خیلی دوست داره شوخی. اصن مگه میشه دایی به این مهربونی ُ دوس نداش؟!

واقعا نمیشه.
ممنون از تعریفتون! ولی واقعا آدم اگه یکی رو دوست داشته باشه امکان نداره اونم تورو دوست نداشته باشه، دوست داشتنای واقعی رو میگم، مثلا همین سانی جونم موقعی که میومد خونه ی ما و مامانش سر ِ کار می بود، حتما حتما اگه می خواست بخوابه بغل ِ من می خوابید

مریم شنبه 3 تیر 1391 ساعت 03:20

خوب این همه گفتین عکسشم میذاشتین ببینیم.

خدا واستون نگهش داره....

حالا شاید بعدا گذاشتم.
ممنونم از شما.

فاطیما جمعه 2 تیر 1391 ساعت 23:07 http://dokhis.blogfa.com

هاااااا میفهممت!خدا حفظش کنه و از همه مهمتر خدا رستگارش کنه....!!!!!!

هاااااااا میفهمم که می فهمی از بس که فهیمی... خدا کنه ... ممنونم ازت

utopia جمعه 2 تیر 1391 ساعت 20:16 http://utopia90.blogsky.com

شوخ (کسره) شب باز گردد به خانه ,قند نخور
خانه اهظان شود روزی باغ , قند نخور

بله جانم، درست است، برگردد جانم، برگردد...

friend جمعه 2 تیر 1391 ساعت 14:56 http://mansiiivakil.blogfa.com

نازییییی
منم یه برادرزاده دارم خیلی دوسش دارم...3 سالشه... عاشششقشم... اتفاقا منم گاهی شده فک می کنم چرا انقد این بچه رو دوست دارم. البته من کلا بچه زیاد دوست دارم اما این دوست داشتن کجا و آن کجا. حالا این سانیا جون کجاس که دو ماهه ندیدیش؟

خدا براتون نگهش داره... منم کلا بچه دوست دارم اما واقعا این کجا و آن کجا.
"سانا" نه سانیا :) ... اون جایی نیست، من برگشتم خوابگاه و نیستم اونجا!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد